گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره
هزاره گرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت








بخش پایانی حسین توفیقی اشاره: هزاره?گرایی میراث قدیم ادیان است که امروزه در جوامع مسیحی بیش از سایر جوامع تجلی
یافته است. در قسمت اول این مقاله نویسنده به بررسی جریان منجی?گرایی در آیین یهود و مسیحیت پرداخته و به تفصیل در مورد
انتظار در مسیحیت و ریشه?هاي هزاره?گرایی مسیحی سخن گفت. در این قسمت از مقاله نویسنده پس از اشاره مختصري به برخی
از رگه?هاي هزاره?گرایی در آیین اسلام به بررسی بازتابهاي عینی هزاره?گرایی در اعصار جدید می?پردازد. هزاره?گرایی در
جهان اسلام پژوهشگران دریافته?اند که هزاره?گرایی تقریبا در همه فرهنگهاي دینی و اجتماعی جهان یافت می?شود. برخی از
مسلمانان نیز تصور کرده?اند که قرآن مجید نیز در آیه?اي از هزاره?گرایی سخن گفته است: یدبر الامر من السماء ثم یعرج الیه فی
یوم کان مقداره الف سنۀ مما تعدون ( 1) برخی از مفسران این آیه را مربوط به روز قیامت می?دانند، در حالی که روز قیامت از
نظر قرآن پنجاه هزار سال است. ( 2) اینک به نشانه?هاي از وجود هزاره?گرایی در جوامع اسلامی اشاره می?کنیم: 1- مسلمانان از
همان آغاز، پایان جهان و فرارسیدن روز داوري را نزدیک می?دانستند. پس از چندي، برخی گفتند که عمر جهان 6000 سال
است و حضرت رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، در میانه هزاره ششم برانگیخته شده و عمر اسلام 500 سال خواهد بود. پس از
سپري شدن آن مدت و پایان نیافتن جهان، گفته شد عمر جهان 7000 سال است و حضرت رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، در
( آغاز هزاره هفتم مبعوث شده و عمر اسلام 1000 سال خواهد بود. ارقام دیگري نیز در زمانهاي گوناگون مطرح شده است. ( 3
?« روز محمدي » برخی از عارفان فاصله میان رحلت?حضرت رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، تا 1000 سال پس از آن را
2- بابا طاهر عریان که در حدود سال 1000 م. (برابر با 391 ق.) به دنیا آمده، می?گوید: مو آن بحرم که در ظرف ( نامیده?اند. ( 4
آمدستم چو نقطه بر سر حرف آمدستم به هر الفی الف قدي بر آیه الف قدم که در الف آمدستم 3- حکیم خاقانی شروانی
می?گوید: گویند که هر هزار سال از عالم آید به وجود اهل وفایی محرم آمد زین پیش و ما نزاده ز عدم آید پس از این و ما فرو
4- از اواخر قرن نهم هجري این باور میان گروهی از مسلمانان پیدا شده بود که بدن حضرت رسول اکرم، ( رفته به غم ( 5
صلی?الله?علیه?وآله، تنها 1000 سال در قبر می?ماند و نشانه?هاي قیامت و قیام حضرت مهدي، علیه?السلام، و ظهور دجال در
قرن دهم خواهد بود. جلال الدین سیوطی، دانشمند بزرگ مصر (متوفاي 930 ق.) که شاهد گسترش این گرایش بوده، نادرستی
صفحه 31 از 69
5- دروزیان لبنان معتقدند که الحاکم . ( اثبات کرده است ( 6 ? « الکشف عن مجاوزة هذه الامۀ الالف » آن را در رساله?اي به نام
بامرالله، بنیانگذار آن فرقه که از پادشاهان فاطمی مصر بوده، در سال 411 ق. ( 1021 م.) بدون اینکه تکمه?هاي لباسش باز شود، از
میان آنها بیرون آمده و به آسمان رفته است. آنان می?گویند وي 1000 سال پس از صعود خود، یعنی حدود بیست?سال دیگر، به
زمین باز خواهد گشت. 6- هنگامی که سال 1000 ق. نزدیک می?شد، مدعیان بی?شماري در کشورهاي اسلامی پیدا شدند. اکبر
شاه از پادشاهان مسلمان هندوستان مدعی شد که عمر اسلام از بعثت?حضرت رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، تا هزار سال
است. وي می?گفت: از آنجا که بعثت?سیزده سال پیش از هجرت بوده، سیزده سال قبل از سال 1000 پایان اسلام است و نوبت?به
آیین تازه?اي می?رسد که وي آن را اعلام می?کند. اکبر شاه به کمک یکی از دانشمندان عصر خود، با درهم آمیختن چند دین،
را پدید آورد و آن را بر مردم تحمیل کرد. این مکتب صلح کل ( 7) را تبلیغ می?کرد و ? « آیین اکبري » یا ? « دین الهی » چیزي به نام
پس از درگذشت اکبر شاه، از رونق افتاد. 7- در سال 1260 ق. هنگامی که 1000 سال از وفات حضرت امام حسن عسکري،
برخاست و مدعی شد که باب حضرت امام زمان، علیه?السلام، ? « سید علی محمد شیرازي » علیه?السلام، گذشته بود، فردي به نام
است. او پس از چندي خود را مهدي منتظر خواند و سرانجام ادعاي نبوت کرد. وي می?گفت از سال 260 ق. که سال درگذشت
امام یازدهم است، دوران فترت 1000 ساله?اي آغاز شده و اکنون آن دوران پایان یافته و عصر جدیدي فرا رسیده است. همچنین او
وجود امام دوازدهم را انکار کرد و گفت?خود وي امام دوازدهم است. عبارات عجیب و غریبی را نیز ساخت و آنها را به عنوان
وحی به مردم نشان داد. این فرد بابیگري پدید آورد و فتنه?هایی کرد که در تاریخ ثبت?شده است. علماي اسلام وي را دوبار
محاکمه کردند. او در نخستین محاکمه، به علت احتمال جنون و نوشتن توبه?نامه، تبرئه شد. وي توبه خود را شکست و باز هم آن
نغمه?ها را ساز کرد و به همین دلیل در محاکمه مجدد به اعدام محکوم گردید و در شهر تبریز به دار آویخته شد. بابیگري بعدا به
بهاییگري تحول یافت. 8- در سال? 1336 ش. کتابی به نام پیشگوییهاي علمی قرآن و اعلام شروع هزاره آخر دنیا نوشته شخصی به
نام دکتر سید صادق تقوي در تهران منتشر شد. در این کتاب 200 صفحه?اي می?خوانیم که واپسین هزاره جهان در سال 1331 ق.
عدد » برابر با 1291 ش. و 1912 م. آغاز شده است. ششصد و شصت و شش دومین عدد کتاب مکاشفه یوحنا، عدد 666 ، معروف به
است که فکر بشر را به مدت تقریبا دو هزار سال مشغول کرده است: ( 8) ... و دیدم وحشی از دریا بالا می?آید که ده ? « وحش
شاخ و هفت?سر دارد و بر شاخهایش ده افسر و بر سرهایش نامهاي کفر است. و آن وحش را که دیدم مانند پلنگ بود و پایهایش
مثل پاي خرس و دهانش مثل دهان شیر و اژدها قوت خویش و تخت?خود و قوت عظیمی به وي داد. و یکی از سرهایش را دیدم
که تا به موت کشته شد و از آن زخم مهلک شفا یافت و تمامی جهان در پی این وحش در حیرت افتادند. و آن اژدها را که قدرت
به وحش داده بود، پرستش کردند و وحش را سجده کرده، گفتند که کیست مثل وحش و کیست که با وي می?تواند جنگ کند.
و به وي دهانی داده شد که به کبر و کفر تکلم می?کند و قدرتی به او اعطا شد که مدت چهل و دو ماه عمل کند. پس دهان خود
را به کفر بر خدا گشود تا بر اسم او و خیمه او و سکنه آسمان کفر گوید. و به وي داده شد که با مقدسین جنگ کند و بر ایشان
غلبه یابد و تسلط بر هر قبیله و قوم و زبان و امت?بدو عطا شد. و جمیع ساکنان جهان، جز آنانی که نامهاي ایشان در دفتر حیات
بره?اي که از بناي عالم ذبح شده بود مکتوب است، او را خواهند پرستید. اگر کسی گوش دارد بشنود. اگر کسی اسیر نماید به
اسیري رود و اگر کسی به شمشیر قتل کند می?باید او به شمشیر کشته گردد.در اینجاست صبر و ایمان مقدسین. و دیدم وحش
دیگري را که از زمین بالا می?آید و دو شاخ مثل شاخهاي بره داشت و مانند اژدها تکلم می?نمود. و با تمام قدرت وحش نخست
در حضور وي عمل می?کند و زمین و سکنه آن را بر این وا می?دارد که وحش نخست را که از زخم مهلک شفا یافت?بپرستید.
و معجزات عظیمه به عمل می?آورد تا آتش را نیز از آسمان در حضور مردم به زمین فرود آورد. و ساکنان زمین را گمراه می?کند
به آن معجزاتی که به وي داده شد که آنها را در حضور وحش بنماید و به ساکنان زمین می?گوید که صورتی را از آن وحش که
صفحه 32 از 69
بعد از خوردن زخم شمشیر زیست نمود بسازند و به وي داده شد که آن صورت وحش را روح بخشد تا که صورت وحش سخن
گوید و چنان کند که هر که صورت وحش را پرستش نکند، کشته گردد. و همه را از کبیر و صغیر و دولتمند و فقیر و غلام و آزاد
بر این وا می?دارد که بر دست راست?یا بر پیشانی خود نشانی گذارند. و اینکه هیچ کس خرید و فروش نتواند کرد جز کسی که
نشان یعنی اسم یا عدد اسم وحش را داشته باشد. در اینجا حکمت است پس هر که فهم دارد عدد وحش را بشمارد زیرا که عدد
انسان است و عددش ششصد و شصت و شش است. ( 9) مفسران مسیحی همواره براي شناسایی وحش کتاب مکاشفه تلاش کرده و
به (« نرون قیصر » یعنی ) « نرون قسر » افرادي را نشان داده?اند که نرون، قیصر آزاردهنده مسیحیان مناسبترین آنهاست. ترکیب عبري
حساب ابجد با 666 برابر است. برخی از تفسیرهاي دیگر عدد 666 در ادامه مقاله خواهد آمد. در همه پیشگوییهاي مربوط به
آخرالزمان خبرهاي وحشتناك و نگران کننده?اي وجود دارد. وصف این فتنه?ها در هودیت?به گونه?اي بود که در گذشته برخی
از بزرگان یهود از ترس مقدمات ظهور موعود آخرالزمان، دعا می?کردند خدا ظهور را در عصر آنان قرار ندهد! ( 10 ) درمیسحیت
گفته می?شود در آخرالزمان هنگامی که شیطان آزادي مجدد به دست می?آورد، آشوب و ناامنی جهان را فرامی?گیرد و
ستمکارانی ظاهر می?شوند و جنگهاي خونینی در سراسر جهان درمی?گیرد. مسلمانان نیز با استفاده از آیه شریفه: احسب الناس ان
از آغاز اسلام در عرف ? « فتنه » یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون ( 11 ) پیوسته نگران فتنه?هاي آخرالزمان بوده?اند و اصطلاح
مسلمانان بسیار رواج داشته است. در مجموعه?هاي حدیثی قدیم جهان اسلام مانند صحیح بخاري که در قرن سوم هجري نوشته
نامیده ? « ملاحم » وجود دارد که از آشوبهاي آخرالزمان سخن می?گوید. این گونه احادیث ? « کتاب الفتن » شده، بخشی به نام
به عنوان میدان جنگ ? « هرمجدون » به معناي جنگ است. هرمجدون ( 12 ) جایی به نام ? « ملحمۀ » می?شوند. ملاحم جمع
آخرالزمان در کتاب مکاشفه? 16:16 آمده است. هرمجدون براي مسیحیان بسیار اهمیت پیدا کرده است و کارشناسان حدس
می?زنند که در سال 2000 بیش از ده میلیون گردشگر به مناسبت ورود به هزاره جدید از این مکان دیدار کنند. دولت غاصب
فلسطین نیز در آنجا پارکها و هتلهایی ساخته و شرایط را آماده کرده است. بازار گرم هزاره?گرایی میان مسیحیان ساده?دل، مبالغ
است و به همین علت، افراد بسیار « آب طلا » در زبان عربی به معناي ? « دجال » ( هنگفتی را نصیب صهیونسیتها می?کند. دجال ( 13
نامیده می?شوند. دجال ستمکاري است که در آخرالزمان مردم را گمراه ? « دجال » ، دروغگو که باطل را حق جلوه می?دهند
خواهد کرد و در هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام مطرح شده است. گاهی افرادي در هر سه جامعه دینی می?گویند: دجال
تولد یافته و زنده است. براي مثال گفته می?شود: حضرت رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، وي را دید و فرمود این دجال است
که دنیا را پر از آشوب و فتنه می?کند. نگرانی مردم از دجال بدان اندازه بود که خلیفه دوم هنگام فتح شام، از علماي اهل کتاب
را بر خود ? « دجال » درباره دجال پرسید. نام دجال نزد افراد و جوامع دینی پیوسته مطرح بوده است و برخی از کتابها و فیلمها نام
نامیده می?شود. همچنین در « صائد بن صید » و نزد مسلمانان ? « آرمیلوس » لقب دغلبازي است که نزد یهودیان ? « دجال » . دارند
مطرح است و گاهی شخص او را نشان داده?اند! برخی از فرقه?هاي انجیلی ( 14 ) تشکیل دولت ? « سفیانی » اسلام فردي به نام
اسرائیل را نشانه ظهور عیسی می?دانند و معتقدند براي شتاب دادن به ظهور، باید دست صهیونیستها را باز گذاشت. در مقابل این
Understanding (EMEU) Evangelicals for فرقه?ها فرقه?هایی هستند که با این افکار مبارزه می?کنند، مانند
که در سال? 1986 م. بنیانگذاري شده است. نویسنده?اي به نام ? « پیروان انجیل براي فهم مساله خاورمیانه » یعنی Middle East
دنالد واگنر کتابی را در ابطال آن افکار نوشته است. ( 15 ) در جستجوي دجال از گذشته?هاي دور برخی از شخصیتهاي دینی و
معرفی شده?اند ;مخصوصا پاپها و پادشاهان اروپا هنگامی که با یکدیگر اختلاف پیدا ? « دجال » ، سیاسی جوامع مسیحی
می?کردند، این عنوان را به یکدیگر نسبت می?دادند. لوتر پس از آن که در برابر کلیساي کاتولیک قیام کرد و مورد تکفیر پاپ
آتش ،« وحش نشاندار 666 » یا ? « دجال » نامید. اینک چند نمونه از نامزدهاي بی?شمار عنوان ? « دجال » قرار گرفت، دستگاه پاپی را
صفحه 33 از 69
افروز و دغلبازي که مجروح می?شود، ولی از خطر مرگ می?رهد: - ناپلئون و هیتلر، به خاطر جنگ?افروزي - ;میخائیل
گورباچف، به خاطر نشان ماه گرفتگی که بر پیشانی دارد - ;هنري کیسینجر، وزیر خارجه اسبق امریکا که یک صهیونیست فریبکار
Reagan) (Ronald Wilson که نامهاي? 6 حرفی او ? « جنگ ستارگان » است - ;رنالد ریگان، رئیس جمهور امریکا و طراح
نشان دهنده رمز 666 است - ;صدام، به سبب گردنکشی و عدم توجه به خواست جامعه جهانی هنگام اشغال کویت - ;پاپ ژان پل
دوم، مخصوصا به خاطر زخمی شدن بر اثر سوء قصدي که به جان وي شد و رفع خطر مرگ از او ;همچنین برخی از تواناییهاي
جدید بشر، مانند شکستن هسته اتم، تسخیر فضا، اختراع ماهواره و طراحی شبکه?هاي جهانی کامپیوتر نشانه یک تحول جهانی و
است ;زیرا « وحش? 666 » یا ? « دجال » بر بسته?بندي اجناس همان « بار کد » ظهور دجال به شمار رفته است. گروهی نیز گفتند نشان
در کتاب مکاشفه می?خوانیم که آن وحش همه خرید و فروشها را در اختیار می?گیرد. به توصیه این گروه، بارکد را باید نابود
کرد. اینک عبارت کتاب مکاشفه یوحنا را مجددا می?آوریم: هیچ کس خرید و فروش نتواند کرد جز کسی که نشان یعنی اسم یا
عدد اسم وحش را داشته باشد. در اینجا حکمت است پس هر که فهم دارد عدد وحش را بشمارد زیرا که عدد انسان است و
عددش ششصد و شصت و شش است ( 16 ) شور و هیجان سال 1000 و 2000 م. شور و هیجان انتظار بازگشت?حضرت عیسی
مسیح، علیه?السلام، در حدود سال 1000 م. بالا گرفت. گروهی از مردم زندگی خود را تغییر داده، اموالشان را به فقرا بخشیدند.
آنان از هر نظر آماده استقبال از حضرت عیسی، علیه?السلام، بودند، ولی سال 1000 م. به آرامی گذشت. دوباره براي سال 1500
م. انتظاري پیش آمد. آن سال نیز بدون هیچ مساله?اي پایان یافت. در آستانه سال 2000 م. نیز دیدیم که شور و التهاب و اشتیاق در
جوامع مسیحی چه غوغایی به پا کرده بود. مسیحیان منتظر، بویژه در ایالات متحده امریکا، فرقه?هاي مذهبی عجیب و غریبی درست
کرده و به رسوم و آیینهاي شگفت?آوري روي آورده بودند. برخی از این فرقه?ها براي پیوستن به حضرت عیسی، علیه?السلام،
در 1917 م. الهام گرفتند. رسانه?ها نیز مسائل و بحرانهاي این فرقه?ها را « بانوي فاتیما » خودکشی کردند. فرقه?هایی نیز از پیامهاي
گزارش می?کردند و طبعا براي فرارسیدن زمان نومیدي و سرخوردگی آنان پس از سال 2000 ، باید منتظر اخبار اندوهباري باشیم.
مرکز مطالعات هزاره?اي ( 17 ) درایالات ماساچوست امریکا به پژوهش در این امور پرداخته بود. سایت کامپیوتري این مرکز یک
ساعت و تقویم الکترونیک کم شونده را به کار گرفته بود که به سوي ساعت صفر ظهور، یعنی آغاز سال 2000 ، حرکت کرد و
نشان داد که چند روز و چند ساعت و چند دقیقه و چند ثانیه تا آمدن حضرت عیسی مسیح، علیه?السلام، باقی مانده است. مانند
این ساعتها و تقویمهاي کم شونده، به شکل تابلوهاي بزرگی، در برخی از چهار راههاي شهرهاي بزرگ در کشورهاي مسیحی نیز
نصب شده بود. نتیجه بازي با اعداد 1000 و 666 و پدید آمدن بحران براي شخص حسابگر و جامعه او سابقه?اي دراز دارد.
آیندگان بدون عبرت گرفتن از اشتباه گذشتگان، همان راه را با قدمهاي استوار می?گیرند و می?روند! چهار سال پیش، هنگامی
6 نزدیک می?شد، به علت ردیف شدن سه عدد 6، گروه بزرگی از ساده?دلان براي پدید آمدن تحول بزرگی در /6/ که روز 1996
جهان، خود را آماده کرده بودند. برخی افراد نیز عدد 666 در عدد 3 ضرب کردند و در نتیجه، سال 1998 را سرنوشت?ساز دانستند.
سال? 1999 نیز براي پیشگویان بسیار مهم است، مخصوصا به علت اینکه هرگاه? 999 را وارونه کنیم، 666 می?شود! اکنون نیز عدد
1000 را بر سال 2000 تطبیق می?دهند! این بازیها و بحرانهاي مربوط به آن در جوامع مختلف دیده می?شود و نمونه?اي از آن در
آغاز سال 1400 ق. واقع شد. در آن زمان، کسانی با تسخیر مسجدالحرام، ظهور موعود اسلام را اعلام کردند. درگیري مسلحانه این
گروه با نیروهاي امنیتی دو هفته طول کشید و خرابیهاي بسیاري در آن مکان بسیار مقدس پدید آمد. حضرات ائمه طاهرین،
براي روز رهایی، هشدار داده و فرموده?اند: کذب ? « وقت گذاري » علیهم?السلام، از این حسابگریها نکوهش کرده و در مورد
الوقاتون. ما نیز به پیروي از رهبران الهی، موظفیم ساده?دلان امت اسلام را آگاه کنیم و آنان را از گرفتار شدن به این توهمات و
خدا امور این جهان را از آسمان به سوي زمین تدبیر می?کند; » . افتادن در دام پیشگویان حرفه?اي برحذر داریم. پی?نوشتها: 1
صفحه 34 از 69
.2 ( سوره سجده، آیه 5 ) «. سپس در روزي به سوي او بالا می?رود که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما می?شمارید
3. مدت عمر اسلام در برخی از کتابهاي تفسیر (ذیل آیه سوره سجده) و در آغاز برخی از کتابهاي تاریخ . سوره معارج، آیه 4
5. دیوان خاقانی شروانی، به . اسلام مانند تاریخ طبري مطرح شده است. 4. ابن خلدون، المقدمۀ، (بیروت: 1981 )، ص? 413
کوشش دکتر سید ضیاءالدین سجادي، (تهران: 1374 )، ص 725 . خاقانی در مجاورت مسیحیان می?زیسته و قصیده حبسیه وي که
نیز خوانده می?شود، نشان?دهنده آگاهی ژرف وي از باورهاي مسیحیان است. 6. این رساله در مجموعه?اي به ? « ترسائیه » گاهی
، قرآن مجید در سوره نمل، آیه 82 و 83 .Pluralism 8 . به سال 1995 در مصر به چاپ رسیده است. 7 ? « الحاوي للفتاوي » نام
.11 . 10 . انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 62 18- اشاره می?کند. 9. مکاشفه یوحنا 13:1 ? « دابۀ الارض » هنگام بحث از رجعت، به
سوره عنکبوت، ) «. آیا مردم گمان می?کنند همین که بگویند: ایمان آوردیم، به حال خود رها می?شوند و آزمایش نخواهند شد »
Armageddon 13. Antichrist 14. Evangelicals 15. Donald E. Wagner, Anxious for . 12 ( آیه? 2
Center for Millennial . 17 . 18- مکاشفه یوحنا 13:17 .Armageddon, (Herald press, 1995). 16
(Studie(CMS
نگرشی به زیارت آل یاسین
قسمت چهارم در این جمله سلام، از دو مقام دیگر آن وجود مقدس سخن به میان آمده است ;یکی مقام خلافتاللهی، دیگري
منزلت ناصري و یاريکنندگی حضرتش به حق پروردگار. مقام نخست مقامی استبس رفیع. جایگاه بلندي است که مخلوق و
بندهاي به مقام خلافت و جانشینی ذات ربوبی نائل آید و در حقش گفته شود خلیفۀالله. خلیفه را در لغت چنین معنی کردهاند: من
یخلف غیره و یقوم مقامه و السلطان الاعظم و فی الشرع: الامام الذي لیس فوقه امام. ( 1) کسی که جانشین دیگري میگردد و به
جاي او مینشیند و همچنین سلطان اعظم را خلیفه گویند و در شرع امام و پیشوایی را میگویند که بالاتر از او پیشوایی نیست.
فیومی گوید: خلیفه در اصل خلیف بوده بدون هاء ;زیرا به معناي فاعل است و هاء آن براي مبالغه اضافه شده و بعضی گفتهاند:
خلیفۀالله فقط به آدم و داود گفته میشود ;زیرا، آن دو نفر بصراحت چنین نامیده شدهاند. ( 2) جمیع معانیاي که براي خلیفه ذکر
شده استبر آن وجود مقدس به نحو اکمل و اتم صادق است. او مقام خلافت و جانشینی دارد ;سلطان اعظمی است که همه
سلطنتهاي عظیم، حتی ملک و سلطنتهاي حقه چون ملک داوودي و سلطنتسلیمانی، در کنار ملک و سلطنت او حقیر است و
کوچک ;امام و پیشوایی است که فوق او پیشوایی نیست. آري، آن وجود مقدس خلیفۀالله است. در این مورد به ذکر یک
یخرج المهدي علی راسه غمامۀ فیها مناد ینادي: هذا المهدي خلیفۀ الله » : حدیثبسنده میکنیم: قال رسولالله، صلیاللهعلیهوآله
مهدي، علیهالسلام، خروج میکند در حالی که بر سرش ابري است. در میان آن » : 3) رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، فرمود ) «. فاتبعوه
اطلاق کلمه خلیفۀالله اقتضا میکند که آن وجود «. منادياي است که ندا میکند: این مهدي خلیفه خداست ;از او پیروي نمایید
مقدس - در هر شانی که میشود خلیفتی و جانشینی از حق متعال محقق شود - خلیفۀالله است ;خلیفۀالله مطلق است، نه مطلق
خلیفۀالله. هر خلیفه و جانشینی باید با آن کسی که جانشین او شده از هر جهتی شباهت کامل داشته باشد. کسی که دیگري را خلیفه
و جانشین خود قرار میدهد هر چه دارد - و میشود به غیر منتقل کند - به آن جانشین میبخشد و الا مورد اعتراض قرار میگیرد.
خلیفۀالله کسی است که هر چه خدا دارد و میشود به غیر خود بدهد، جمیع آنها را به خلیفهاش ارزانی میدارد ;با حفظ رابطه
وجوب و امکان و خالقی و مخلوقی و الا خلیفۀالله نیست. و ناصر حقه: دومین مقام در این سلام، مقام ناصر حق خدا بودن است.
گرچه همه اولیاي حق صاحب چنین منزلتی هستند، اما، فعلیت تامه این مقام به آن وجود مقدس اختصاص دارد و خداوند سبحان او
را براي نصرت حق خود و یاري دیناش ذخیره نموده است. براي توضیح این جمله باید دید حق خدا چیست که امام زمان،
صفحه 35 از 69
علیهالسلام، ناصر حق اوست. حق خداي متعال در آغاز حدیثحقوق امام چهارم، علیهالسلام، چنین آمده است: فاما حق الله الاکبر
علیک فان تعبده [و] لا تشرك به شیئا... ( 4) حق خداي بزرگ بر تو این است که او را عبادت کنی و چیزي را شریک او قرار
ندهی. پس حق خداي توحید است ;توحید در ذات و صفات و افعال. حق خداي پرستش اوست و نفی شریک از او و این حق از
آغاز عالم به نحو کلی محقق نشده است. گرچه همه انبیا و اولیا و تمامی اوصیا ناصر حق خدا هستند، نصرت حق خدا و ایفاي حق
وحدانیت او در عصر و روزگار هر کدام از آنها در حد محدودي بوده است ;تا آنجا که در حق نوح پیامبر، بعد از نهصد و پنجاه
سال دعوت، میخوانیم: و ما آمن معه الا قلیل. حتی در روزگار پیامبر خاتم و نبی مکرم هم این حق تحقق نیافت. خداوند سبحان
این مقام، مقام نصرت حق خودش را به قول مطلق در سطح هستی براي آن وجود مقدس ذخیره ساخته است. در روزگار اوست که
اثري از شرك باقی نمیماند و وعده آیه 56 سوره نور محقق میشود: یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا. اهمیت این مقام با این تشبیه تا
حدودي روشن میشود: گاهی انسان حقی بر کسی دارد و یا حقوقی بر جمعی، دیگري میآید و مقداري از حق او را ایفا
مینماید ;به همان مقدار موجبات سرور صاحب حق را فراهم میآورد. گاه کسی پیدا میشود و همه حق انسان را تمام و کمال ایفا
مینماید. معلوم است چه جایی در نزد صاحب حق پیدا میکند! این آقایی که به عنوان ناصر حق خداي به او سلام میکنیم کسی
است که همه حق حق متعال را ایفا نموده و به دنبال آن حقوق همه صاحبان حق را ایفا مینماید. مقام و منزلتخاص، چنین ناصر
حقی را آن خدایی میداند که این آقا را ناصر حق خودش قرار داده است. لازم به تذکر است که ناصر و منصور هر دو در ادعیه و
زیارات به امام عصر، علیهالسلام، اطلاق شده است. آن وجود مقدس از حیثی ناصر و از جهتی منصور است. او ناصر حق خداست;
ناصر دین خداست ;ناصر اولیاي خداست ;ناصر کتاب خداست و ناصر هر چه متعلق به حق متعال است. مقام ناصریت چنین اقتضا
میکند که نصرت حق مناسب با این ناصري شامل حال او باشد و او منصور قرار بگیرد. خداوند سبحان چنان نصرت و یاري در حق
او خواهد نمود که از آغاز عالم تا انجام آن در حق کسی چنان نصرتی محقق نشده است. در اینجا فقط به ذکر یک حدیثبیشتر
بسنده میکنیم و آن اینکه: فرمانده آن چهار هزار فرشتهاي که براي نصرت و یاري سیدالشهداء، علیهالسلام، آمدند و موفق نشدند و
گرداگرد قبر شریفش با چهرهاي غمین و موهاي گردآگین باقی ماندند تا در عصر ظهور موفور السرور فرزندش مهدي آل محمد،
عجلاللهتعالیفرجه، جزء یاران و ناصران حضرتش باشند، ملکی استبه نام منصور. ( 5) آري، خداي ناصر امام ناصر و منصورش را
به فرشتگانی که تحت فرماندهی منصور ملک هستند یاري میکند. نصرتالاهی و منصور آسمانی به نصرت و یاري ناصر حق خدا
میآیند. و او به انجام آنچه مامور است قیام و اقدام مینماید. چه خوب است این جملات دعاي شریف افتتاح را - که بیانگر مقام
ناصري و منصوري آن وجود مقدس است - با توجه کامل عرضه بداریم: اللهم اعزه و اعزز به و انصره ( 6) و انتصر به و انصر نصرا
عزیزا و افتح له فتحا یسیرا و اجعل له من لدنک سلطانا نصیرا. ( 7) پینوشتها: 1. اقرب الموارد، ماده خلف. 2. المصباح المنیر، ماده
4. خصال، ص 566 (ابواب . خلف. 3. البیان فی اخبار صاحبالزمان، علیهالسلام، حافظ محمدبن یوسف کنجی شافعی، باب 15
6. مناسب استبه آنچه . 5. ر.ك: امالی صدوق، ص 509 (مجلس 92 ، ح 7)، بحارالانوار، ج 45 ، ص 220 .( الخمسین و ما فوقه، ح 1
، 61 آمده است، مراجعه شود. 7. اقبالالاعمال ج 1 - سوگند به نور شبتاب ، ص 60 » والله ناصره و مؤیده در کتاب » در شرح جمله
. ص 142
سینما;انتظار،مهدویت
رسالت? بوذري اشاره: هجدهمین جشنواره فیلم فجر در راه است. همین بهانه?اي شد تا بخواهیم که بدانیم چرا در فضاي سینماي ما
عطر دل انگیز آن غایت هستی به مشام نمی?رسد؟ یار غائب ما چون آب است و ما مورچگانی که به قدر وسع خود از دریا بهره
می?جوییم. حکایت آب در لانه مورچگان را حتما شنیده?اید! سؤال ما هم اینچنین ولوله?اي در میان اهل هنر ایجاد کرد. عده?اي
صفحه 36 از 69
به قدر وسع خود پاسخمان را دادند، جمعی از جواب دادن طفره رفتند و گروهی هم حاضر به گفتگو نشدند. آنچه از نظر گرامیتان
جمال شورجه (نویسنده و «؟ جایگاه انتظار در آثار سینمایی ایران کجاست » می?گذرد پاسخهایی است?به این پرسش که
کارگردان): انتظار نمایش آثار و علائم ظهور حضرت مهدي، عجل?الله?تعالی?فرجه، در آثار سینمایی مستلزم اعتقاد و اهتمام سه
قطب و محور تاثیرگذار زیر در روند تولیدات سینمایی و هدایت آن است: 1- سیاستگذاران فرهنگی و هدایتگران کشتی سینما و
فرهنگ. 2- جریانها و نهادهاي سرمایه?گذار در امر ساخت فیلم در بخش دولتی و خصوصی. 3- سینماگران و نویسندگان
سینمایی. در سینماي دو دهه گذشته ;یعنی دوران پس از پیروزي انقلاب اسلامی که از سوي هیچ یک از سه رکن روشن کننده
چراغ سینما حرکت و اثري در جهت این امر ;یعنی هدایت فکري و فرهنگی جامعه بسوي باور عصر ظهور و موضوعاتی در
خصوص حضرت بقیۀ?الله الاعظم، عجل?الله?تعالی?فرجه، ندیدیم. اساسا سینما و نهادهاي فرهنگی مرتبط با آن، اصل مسلم ادیان
الهی و دین مبین اسلام را که همان معاد و اعتقاد به روز قیامت است فراموش کرده?اند. متاسفانه سیاستگذاري و هدایت فکري و
فرهنگی جامعه در چند ساله اخیر در حد صفر بوده و شاید سیر نزولی و انحطاط پیموده است و این میوه درخت توسعه سیاسی بوده
که بدون بستر سازي مناسب بعمد و یا بسهو در عرض یکی دو ساله اخیر کاشته شده! و در این میان اسب چموش و وحشی سینما
که به تجربه تاریخ یکصد ساله?اش میل به نفس اماره دارد ;یله و آزاد رها شده است. تهیه کنندگان و سرمایه?گذاران دولتی و
خصوصی نیز با توجه به گرایش و رویکرد اقتصادي حاکم بر جامعه و سرمایه و پول سالاري آن و با توجه به نفس حکومتها و
جوامع سرمایه سالار و اقتصاد محور بدنبال کسب منافع و سود بیشتر بسوي سوژه?ها و موضوعات سطحی در قالبهاي کلیشه?اي و
برانگیزاننده احساسات سطحی و غالبا نفسانی رفته تا هر چه بیشتر مخاطبان را پاي اثر خود براي کسب در آمد بیشتر بکشانند و این
سفره به میمنت?حضور تفکر تساهل و تسامح باز و گسترده شده?است. در چنین اوضاع نابسامان و آشفته است که عده?اي از
روي غفلت و یا بعمد جرات پیدا می?کنند که به واضح?ترین و آشکارترین مقدسات ملیونها مردم شریف و متدین توهین کنند;
چرا که زمینه از سوي مسؤولان فرهنگی کشور فراهم شده است. با این حساب و اوضاع و باچنین هدایت فرهنگی که در راس امور
فرهنگی و هنر داریم نباید انتظار ترویج و تبلیغ فرهنگ معنوي و مهدوي داشت. در چنین آشفته بازار فرهنگی به نظر ساده?انگاري
است که از سینما انتظار پرداختن به مقولاتی در خصوص حضرت مهدي، علیه?السلام، و شناساندن آن حضرت و آماده نمودن
فکري جامعه در جهت پذیرش عصر ظهور داشته باشیم. جواد شمقدري (نویسنده و کارگردان): غفلت زدگی و سقوط در سراشیبی
بی?هویتی یکی از آفتهاي جدي روشنفکران و جامعه هنري است. رشد امیال و آرزوها و تقویت و خاستگاه ذهنی، نسبت?به تمدن
و فرهنگ غرب همواره یکی از شاخصه?هاي مدرنیسم و تجددگرایی بوده که فضاي سینماي ایران نیز بشدت تحت تاثیر آن بوده و
است و بسیاري از آرمانها و ارزشهاي اسلامی یا از فضاي ذهنی سینماگر ما رخت?بربسته یا به موضوعات درجه چندم و کم اهمیت
تبدیل شده است. در واقع تمامی ارزشها و موضوعاتی که به نوعی ریشه در سنت و تفکر اسلامی ما دارد ;مورد بی توجهی و
بی?عنایتی هنرمندان و به تبع آن سینماگران شده است. مگر شخصیت و تاثیر شگرف حضرت امام خمینی(ره) در قرن حاضر و
ایجاد تحولات اساسی در ایران و جهان موضوع کوچکی است که در سینما کمتر به این نهضت و موضوعات مرتبط با آن پرداخته
شده یا حادثه بزرگ هشت?سال دفاع مقدس را مگر می?شود، نادیده گرفت که از سوي این جامعه سینمایی مورد بی?مهري قرار
گرفته و اگر همت و پشتکار و ایمان بسیجیان فیلمساز دفاع مقدس نبود این آثار محدود هم ساخته نمی?شد. به نظر اینجانب هر چه
آرمان و موضوع برخاسته از فرهنگ و ارزشهاي اسلامی، عظمت و اهمیت?بزرگتري می?یابد، بیشتر مورد غفلت قرار می?گیرد و
لذا حضرت ولی?عصر، ارواحنافداه، و سید و مولاي ما در این عرصه از همه مظلوم?تر است و شاید هم دامن قدسی آن حضرت
رفیع?تر و با عظمت?تر از آن است که بخواهد توسط ما خاکیان غفلت زده، جولانگاهی بیابد. باید عاشق مولا و اهل?بیت?باشی،
باید فدایی و جانفداي ولایت?باشی، باید سرباز و پاسدار میراث خمینی کبیر باشی تا بتوانی لایق آن شوي که از جانان و سید
صفحه 37 از 69
مولایمان امام زمان، عجل?الله?تعالی?فرجه، بنویسی و فیلم بسازي. این عرصه، عرصه پاکان و مخلصان و بندگان عاشق اوست و
زیبایی آن به همین است که هر بی سروپایی را به این محفل قدسی راه نمی?دهند. دکتر محمد مددپور (محقق و نویسنده): به نظر
بنده فقط سینما این مشکل را ندارد تا آنجایی که من اطلاع دارم چه در عرصه سیاست و چه در عرصه علم و چه در عرصه هنر،
معمولا غافل از این موضوع هستند. البته در این میان هنر نزدیکترین مقوله به انتظار است و سینماي جهان زمینه?هایی از انتظار را در
خود می?پروراند. از جمله انتظار یک آرمانشهر، انتظار یک مدینه فاضله و انتظار یک جامعه انسانی توام با عشق و محبت. در واقع
هنرمندان اصیل منتظرند و به نظر من سینما از این نظر از مقولات دیگر جلوتر است. در سینماي ایران هم آثاري که گاهی حکایت
از این انتظار می?کنند، دیده می?شود گرچه فضاي ما، فضاي غیبت است و در غیبت هم مفهوم عدم حضور نهفته است. کیومرث
پوراحمد (نویسنده و کارگردان): آثار هنري، قبل از هر چیز به طور طبیعی بازتاب مشغولیت ذهنی پدید آورندگان آن است.
موضوع مورد نظر شما، لابد مشغولیت ذهنی فیلمسازان نبوده است. سیدعلیرضا سجادپور (نویسنده و تهیه کننده): در وانفساي جهان
معاصر و در عصر حاکمیت?شیطان و شاگردانش بر زمین و در دوران سروري و آقایی ظالمان و مترفین و کافران بر بیشتر ابناء بشر،
به نظر می?رسد که دنیا را بدجوري ظلمت فراگرفته، تنها از پشت قله ایران، کورسویی از سپیدي فلق به چشم می?خورد ... و
آري، در چنین شرایطی، شیعیان گر چه مظلوم و تنها، اما یگانه قوم امیدوار و خوشبین جهانند. شیعیان ? ؟« الیس الصبح بقریب »
گرچه در گوشه?هایی از کره خاکی و بخصوص در ایران، درگیر مبارزه?اي بی?امان با تمامی مظاهر کفر و شرك و نفاق و
عوامل داخلی?شان هستند، اما در دل تک تک مومنان، لحظه لحظه و روز به روز نهال امید بارور می?شود و شکوفه?هاي صبر و
استقامت و تلاش می?دهد ... آري، غنچه سربسته انتظار در شرف باز شدن است... اما آیا ما را نصیبی از این شکوفه?ها هست و
آیا عطري از این غنچه سربسته احساس می?کنیم؟ هر یک از ما در جایگاه اجتماعی، اقتصادي، سیاسی، و خصوصا فرهنگی خود،
آیا تلاش بایسته در گسترش روحیه امید وانتظار داریم؟ آیا عرصه?هاي مختلف فعالیت در این سرزمین شهیدان، و در این
بزرگترین محل اتکاي قلب و روح عدالت جویان و حق?طلبان عالم، توانسته?اند منتشر کننده عطر و بوي خوش آن منجی قریب
الظهور باشند؟ از دیگران بگذریم و به خود بپردازیم. آیا فضاي فرهنگی و هنري این کشور، با متولیان ریز و درشتش و با وجود این
همه شعار و فریاد توسعه فرهنگی و اولویت فرهنگی و ... توانسته هرچند اندك، سهمی از باوراندن این امید و این انتظار مقدس و
حیاتبخش، به دلهاي مردد و قلبهاي تشنه و سرگشته، داشته باشد ؟ دریغ که همه آن شعارها جز الفاظی پوچ و تهی نبودند و جز به
کار خریدن آراء و دستیابی به قدرت نیامدند. باید گفت این متولیان فرهنگی غالبا خود حجابی هستند ضخیم، که راه نور را بر
قلوب تشنگان می?بندند. و حکایت?سینما در این دیار و از این منظر، خود حکایتی تلخ?تر است. بگذار بگویم که در سینماي ما،
مدتهاست که چندان بویی از خدا نیز به مشام نمی?رسد الا قلیل، و حال آنکه تمام هستی مظهر خداست. طرفه حکایتی است که
سینما این کاملترین هنري که با مشهودات و محسوسات سروکار دارد، و گاهی سخت?به زندگی واقعی شباهت می?یابد، اما
نتوانسته (یا نخواسته؟) خدا را در وراي تمام این صحنه?ها و حرکات و حوادث و داستانها به مخاطب بنمایاند ... و از سینمایی که
چنین ضعیف و ناتوان است، چگونه می?توان توقع داشت که بویی از امام عصر، علیه?السلام، از آن استشمام شود و روح و معناي
انتظار برآن سیطره داشته باشد؟ همه، خصوصا اصحاب هنر باید بدانند که وظیفه طرح و نشر ایمان، اعتقاد، اخلاق، ایثار و امید تنها
بر دوش سینماي جنگ و سینماي دینی نیست. بلکه هر سبک و ژانري در سینما - اعم از تاریخی، پلیسی، اجتماعی، سیاسی،
خانوادگی، کودك و نوجوان و حتی کمدي - می?تواند، و باید، که مبشر و مبلغ ایمان و اخلاق و امید باشد. بنابر همین اصل،
طرح موضوع صاحب الزمان، عجل?الله?تعالی?فرجه، و نشر مفهوم انتظار را نباید فقط از سینماي جنگ و سینماي تاریخ صدر
اسلام انتظار داشت. علیرغم همه اینها، در دو سال گذشته در اثر تلاش بی?وقفه و خستگی?ناپذیر متولیان فرهنگ و ارشاد کشور،
چراغ سینماي جنگ و سینماي دینی در این سرزمین رو به افول و خاموشی است و در مقابل سینماي افسار گسیخته خشونت و
صفحه 38 از 69
خانواده ستیزي و فمینیستی، و نیز سینماي جوانی و عشق و حال، با شتابی چشمگیر و با استفاده از تمامی اهرمهاي تشویقی و حمایتی
و قانونی رو به توسعه و گسترش دارد یعنی بجاي آنکه بتدریج?سیاستهاي فرهنگی به سمتی سوق داده شود که طرح مباحث اصیل
و ارزشی و در راس آنها، مفهوم ولایت از حیطه محدود سینماي جنگ و سینماي دینی به کلیت?سینماي خانوادگی ما گسترش
یابد، بر عکس آقایان کاري کرده?اند که سینماي موسوم به خانوادگی و اجتماعی یکسره تحت?سلطه ضد ارزشها قرار گیرد و
سبک وژانر سینماي جنگ و دفاع مقدس - که ماهیتا و ذاتا نمی?تواند جز پیام ولایت و حفظ ارزشها و پایمردي به اصول را در بر
داشته باشد - در چنبره فقدان امکانات و محدودیت?هاي قانونی و اداري، حذف یارانه?ها و کمکهاي دولتی، و بایکوت کامل
تشویقی و تبلیغی، به یادگاري موزه?اي تبدیل شود یا لااقل آقایان می?خواهند که اینطور بشود. اما و صد اما، گرچه قدرت و پول
و بودجه و حق امضاء و حق اکران و جواز ساخت و نمایش همه و همه در دست آنان است، اراده و ایمان سینماگران متعهد نسل
انقلاب درید قدرت آنان نیست، همین اراده و ایمان علی?رغم تمام ناهمواریها و کمبودها و بایکوتها به لطف و یاري خدا راه خود
را باز خواهد کرد و حماسه خواهد آفرید و سرانجام سینماي ایران را در خدمت طرح ارزشها قرار خواهد داد، که در راس همه این
ارزشها، نعمت ولایت و نعمت انتظار است و عطر جانبخش امام عصر، علیه?السلام... محمدحسین جعفریان (نویسنده، عکاس و
فیلمبردار): پاسخ گفتن به چنین سؤالی کار چندان دشواري نیست. امروز در عرصه هنر، و ادبیات ما عطر بسیاري از ارزشها به مشام
نمی?رسد و در عوض انبوه اندیشه?هاي وارداتی یا انواع مالیخولیاي هنري و ادبی جاي پرداختن به این ارزشها و هنجارهاي مقدس
را گرفته است. خوب است در پاسخ به پرسش شما، خاطره?اي نقل کنم: یکی، دو سال پیش از این، یکی از دوستان خارجی من
که به اسلام تشرف یافته و شیعه شده بود، آهنگ وطن کرده و پس از چند سالی اقامت در شهر مقدس قم، به کشور خودش
بازگشت. او اسپانیایی بود و ادیان متعددي را آزموده تا عاقبت کشتی روحش در ساحل تشیع پهلو گرفته بود. وقتی براي
خداحافظی آمده بود، با تلخی می?گفت: شش سال است که در قم زندگی می?کنم. من از اسپانیا فرار کردم چون در کشور من و
اصولا در غرب همه براي پول کار می?کنند، براي شهرت، زن، قدرت، براي... من فرار کردم، به ایران آمدم، به قم، حالا، بعد از
پنج، شش سال می?بینم، اینجا هم همین است. اینجا هم همه براي پول کار می?کنند، براي شهرت براي زن، براي قدرت...، پس
فرق در کجاست؟ پس من براي چه از آن طرف دنیا آمده?ام اینجا پهلوي شما ؟ چرا به این سرزمین پناه آورده?ام؟ جملات او
سرشار از حقیقتی تلخ بود، حقیقتی که جان مرا می?آزرد و در عین حال قابل انکار نبود. گفتار این مسلمان اسپانیایی و نتیجه?اي
که او را از شهر مقدس قم به دامان غرب?باز گرداند، پاسخ پرسشی است که شما به دنبال آن هستید. خدا کند روزي که آقا
می?آید، میان این همه آدم که تا اعماقشان پوسیده و نابود شده است، سیصدو سیزده آدم پیدا بشود. ناصر شفق (تهیه کننده و مدیر
انجمن سینماي دفاع مقدس): سینما ظرف است و هر چه در آن ظرف ریخته شود رنگ و بو و مزه آن را خواهد داشت ... اینکه
سینما چرا هم اکنون اندیشه امام زمانی ندارد برمی?گردد به اینکه: 1- صاحب نظران، در سینما جایی ندارند. 2- سینما پدیده?اي
است تازه و شگرف که صاحبدلان کمتر با آن آشنایی دارند. 3- سینما ریشه معنوي نداشته است و بیشتر به قصد پیشرفت مادي
مراحل تکوین خود را طی کرده است... انقلاب اسلامی می?تواند پیوند دهنده این منظر غریب با ذکر آن یار غریب باشد. حسین
پاکدل (مسؤول تئاتر شهر و دبیر جشنواره فیلم کودك و نوجوان): در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که این امر به فقدان معنویت
در جامعه مربوط می?شود. البته به طور قطع و یقین نمی?توان گفت فضاي تئاتر و سینما و هنر کشور با این مقوله بیگانه است ;زیرا
هر موضوعی که در مسیر معنویت - حتی به طور غیرمستقیم - قرارگیرد در مسیر پاسخ به سؤال شماست. امروز بوضوح مشاهده
می?کنیم که فضاي تئاتر و سینماي ایران به سمت معنویت پیش می?رود اما نباید انتظار داشت که مقوله?اي به عظمت مهدویت در
این فضا بگنجد. به نظر من طرح سؤال به شکل ناامید کننده و منفی صحیح نیست!! محمد کاسبی (بازیگر): در بخش خصوصی
سینماي ایران - من به عنوان یک عضو - کوچکترین علاقه?اي در تهیه کنندگان بخش خصوصی براي تولید فیلم?هایی با مفهوم
صفحه 39 از 69
انتظار نمی?بینم، چون این گونه تهیه کنندگان فقط به گیشه می?اندیشند و معتقدند که در کارهاي سینمایی، صحبت از انتظار و
ولایت?به کار گیشه نمی?آید. بنابراین به سراغ این مضامین نمی?روند. در بخش دولتی هم متاسفانه مراکزي که سابق براین
باوجهه انقلابی و دینی خود فیلمهایی با مضامین معنوي و الهی تولید می?کردند، امروزه با سرمایه بیت?المال، فیلمهایی مبتذل با
مضامینی پیش پا افتاده تولید می?کنند و به طور کلی می?توان گفت، رنگ و بوي انقلاب، انتظار، ولایت و مهدویت از آثار
سینمایی رخت?بربسته است. بهزاد بهزادپور - (کارگردان و بازیگر): بزرگی می?گوید: از کوزه همان برون تراود که دراوست.
عبدالله اسکندري (طراح گریم و چهره پرداز): تصور می?کنم پس از انقلاب بار معنوي فیلمهاي ما بسیار زیاد شده است.
بی?انصافی است که اگر این فضا را نادیده بگیریم. سینماي دفاع مقدس نیز در این میانه بسیار مؤثر بوده است. ضمن این که سینما
هم هنر است و هم صنعت. مضافا اینکه باید به وجه اقتصادي آن نیز توجه داشت. توجه به وجه معنوي نباید از وجه اقتصادي سینما
بکاهد. دکتر محمود عزیزي (نویسنده و بازیگر): به نظر من سرمایه?گذاري بر روي این مقولات در درجه اول باید توسط نهادهایی
صورت گیرد که با انگیزه کار دینی و معنوي و مهدوي شکل گرفته?اند. در درجه دوم هم فیلمسازان باید الگوبرداریهاي مناسب از
این مقوله داشته باشند و آن را به کار بندند. ولی متاسفانه از سینمایی که تهیه کننده فقط به گیشه می?اندیشد و رنگ و بوي
معنوي در آن به چشم نمی?خورد چگونه انتظار دارید مفاهیم الهی، آرمانی، و امام زمانی را به کار گیرد!؟ امیرحسین مدرس
(مجري تلویزیون، بازیگر و نویسنده): هزار مرتبه شویم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن، کمال بی ادبی است. اینکه چرا
درباره وجود مقدس حضرت حجت - سر و جانم فدایش - فیلمی ساخته نشده، محل تامل است. فکر می?کنم نخست?باید بستر
مناسب براي ساختن چنین فیلمهایی به وجود بیاید . ساختن فیلم با چنین مفهوم بلندي، مستلزم شناخت دقیق سینما و شناخت و درك
عمیق مفاهیم اعتقادي است و در نهایت عشق و ارادت ;اینها همه با هم باید باشند تا کار انجام پذیرد و گرنه عشق وارادت تنها در
این عرصه - راه به جایی نخواهد برد.
تجلی انتظار
پس از گذشتبیستسال از انقلاب اسلامی و گذشتن هفت دوره از هفته کتاب، امسال براي اولین بار و به مناسبت تلاقی هفته
نامگذاري شد و به همتشرکت تعاونی ناشران قم جشنواره « کتاب و انتظار » کتاب و نیمه شعبان، روز آخر هفته کتاب به عنوان روز
کتاب با موضوع امام زمان، عجلاللهتعالیفرجه، در بخشهاي مختلف برگزار گردید. براي انتخاب کتابهاي برتر در مرحله اول 2 هزار
و 66 عنوان کتاب مورد بررسی قرار گرفت که 57 عنوان در بخشهاي مختلف به مرحله نهایی راه پیدا کردند و در بررسی نهایی نیز 8
الغیبۀ به همت » کتاب به عنوان برگزیدگان نهایی معرفی شدند. کتابهاي برگزیده به شرح زیر است: دربخش تصحیح متون کتاب
الامام المهدي » ، تالیف آیۀالله صافی گلپایگانی « منتخبالاثر » استاد علیاکبر غفاري، در بخش کتابهاي تخصصی - تحقیقی کتابهاي
المختار من کلمات امام المهدي، عجلاللهتعالیفرجه نوشته » تالیف مرحوم آیۀالله سید کاظم قزوینی و « من المهد الی الظهور
مکیال المکارم ترجمه حجۀالاسلام سید مهدي حائري » ، حجۀالاسلام فروغی مازندرانی برگزیده شدند. در بخش کتابهاي ترجمه
معجم الاحادیث المهدي تالیف » دادگستر جهان اثر آیۀالله امینی و در بخش معجمنگاري نیز » قزوینی، در بخش تالیفات فارسی
حجۀالاسلام علی کورانی انتخاب شدند. به برگزیدگان لوحهاي تقدیري با امضاي آیۀالله جوادي آملی، آیۀالله سبحانی و دکتر سید
جعفر شهیدي اهدا شد. آیۀالله صافی گلپایگانی این مراسم را نشانه ارادت خالصانه ناشران استان قم نسبتبه حضرت بقیۀالله،
ارواحنافداه، دانست و در پیامی آورد: تالیفات خود را در برابر عظمت مقام ولایت، آن قطب دوران، ناچیز دانسته و خود را کمتر از
این میدانم که مطرح شده، عرض وجود داشته باشم. در این مراسم آیۀالله جعفر سبحانی که مسؤولیتسرپرستی داوري علمی این
انتخاب را به عهده داشتبا اشاره به سخنی از مرحوم آیۀالله شهرستانی، ناشران را چراغ بوستانی توصیف کرد که راه را براي
صفحه 40 از 69
پویندگان حقیقت روشن میکنند و گفت: ناشران باید یک امین علمی هم باشند و اگر کتابی مورد تردید بود به یک اهل فن
مراجعه کنند تا ببینند نشر آن به صلاح استیا خیر. احمد مسجد جامعی، معاون وزیر ارشاد و مشاور رییس جمهور، نیز که در این
مراسم حضور پیدا کرده بود اظهار داشت: امیدواریم براي انتخاب کتابهاي برتر با موضوع امام زمان، عجلاللهتعالیفرجه، یک
رضایی دبیر برگزاري مراسم هفته » . دبیرخانه دائمی تاسیس شود تا هرسال در نیمه شعبان شاهد معرفی برگزیدگان این حوزه باشیم
کتاب نیز ضمن اشاره به حضور فعال و چشمگیر سازمانها و تشکلهاي صنفی در اجراي برنامههاي این هفته، مراسم فوق را یکی از
بهترین برنامههاي هفته کتاب معرفی کرد. همین طور دکتر سید جعفر شهیدي در مصاحبهاي گفت: اعتقاد ما این است که باید
همیشه حجتخدا روي زمین باشد و امام زمان، عجلاللهتعالیفرجه، در اصل دنباله حجتهاي خدا بر روي زمین است. وي در پاسخ
گفت: نمیشود خیلی راحت «؟ بهترین کتابی که درباره امام عصر، عجلاللهتعالیفرجه، خوانده است کدام است » به این سؤال که
گفت که بهترین کتاب کدام است. اما از میان آنها میتوان به کتاب مرحوم میرزا حسین نوري اشاره کرد که کتاب مفصلی درباره
امام زمان، عجلاللهتعالیفرجه، است. البته هرکدام از این کتابها که منتشر شدهاند در جهتخودشان اثر خوبی هستند. وي در پاسخ
به سؤال دیگري در مورد فعالیتهایش پیرامون این موضوع گفت: کتاب مستقلی در این باره ننوشتهام، یک جزوه مختصر براي
موضوعی در شهر بوشهر در سال 1324 نوشته بودم که چاپ شد. اخیرا نیز یک مقاله چند سطري براي تبریز و مراسم مسجد انگجی
نوشتم که فرستادم و خوانده شد. اما بتازگی کار دیگري در این زمینه نداشتهام. در ادامه مراسم انتخاب بهترین آثار در مورد امام
زمان، عجلاللهتعالیفرجه، نشان درجه یک دانش از سوي رئیس جمهور به پاس ابراز لیاقت و شایستگی در خدمتبه نظام توسط
مسجدجامعی به آیۀالله جعفر سبحانی تقدیم شد
موعود و جشن میلاد
گزارشی از حضور موعود در ایام برگزاري جشن میلاد امام عصر، علیه?السلام، در نیمه شعبان 1420 از حدود سه ماه پیش از
با همراهی جمعی از دوستان و مشتاقان موعودي خود را مهیاي حضوري شایسته (و « مؤسسه فرهنگی موعود » فرارسیدن نیمه شعبان
درخور امکان) در این ایام نمود. علی?رغم بسیاري از کمبودها و مشکلات با عنایت امام عصر، علیه?السلام، امکانی فراهم شد تا
در میان مردم صمیمی و خوب این سرزمین و بویژه نوجوانان و جوانان حضوري فعال داشته باشد. آنچه در پی می?آید « موعود »
گزارش مختصري است از مجموعه فعالیتهاي مؤسسه فرهنگی موعود به مناسبت نیمه شعبان، میلاد باسعادت حجت?حی و حاضر
و با همراهی ? « موعود جوان » شیعیان جهان: 1- سومین مسابقه بزرگ در انتظار موعود: این مسابقه همه?ساله از طریق نشر ویژه?نامه
مرکز ملی جوانان » ، و مشارکت?برخی از سازمانها و نهادهاي فرهنگی به اجرا در می?آید. در سومین سال برگزاري این مسابقه
یاران صمیمی «( دبیرخانه دائمی اجلاس دوسالانه بررسی ابعاد وجودي حضرت مهدي (وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی » و? « ایران
با همراهی بسیاري از مربیان تربیتی، ائمه جماعات مساجد، شوراي جوانان استانهاي ? « موعود جوان » . این مسابقه بزرگ بودند
کشور و دفاتر سازمان تبلیغات اسلامی از حدود دو هفته مانده به نیمه شعبان توزیع شد. پوسترها، پلاکاردها و زبان گویاي مشتاقان
را فراهم آورد. شایان ذکر است که شرکت?کنندگان براي حضور در این مسابقه بسان ? « موعود جوان » امام نیز امکان توزیع
سالهاي قبل بجز خرید یک نسخه از نشریه از روزنامه?فروشیها و یا سایر مراکز هیچگونه وجهی پرداخت نمی?کردند. تا زمان
نگارش این گزارش بیش از 40000 نفر پاسخنامه خود را به دفتر مجله موعود جوان ارسال کرده?اند و همزمان با ارسال این
پاسخنامه?ها بر و بچه?هاي صمیمی موعود بتدریج همه برگه?ها را تصحیح کرده?اند تا پس از قرعه?کشی اسامی برندگان اعلام
شود. از میان کلیه شرکت کنندگان به? 313 نفر جوایز ویژه?اي تعلق می?گیرد و 313 نفر نیز به عنوان مشترك رایگان پذیرفته
خواهند شد. اسامی کلیه برندگان در هشتمین شماره موعود جوان (بهمن و اسفند 78 ) اعلام خواهد شد. 2- نخستین جشنواره
صفحه 41 از 69
فرهنگی، هنري انتظار به مناسبت?سالروز خجسته میلاد بزرگ منجی عالم بشریت، مهدي موعود، عجل?الله?تعالی?فرجه، مؤسسه
فرهنگی موعود با همکاري معاونت امور اجتماعی سازمان فرهنگی، هنري فرهنگسراي ارسباران و گروه معارف شبکه دو سیما،
را با هدف گسترش و تعمیق فرهنگ انتظار و بزرگداشت نام و یاد آن حضرت برگزار کرد. این « انتظار » نخستین جشنواره بزرگ
جشنواره که از روز 21 آبان مطابق با سوم شعبان، فرخنده میلاد باسعادت سید جوانان بهشت، حضرت اباعبدالله الحسین،
علیه?السلام، آغاز و تا نیمه شعبان المعظم، خجسته سالروز میلاد منجی عالم بشریت و قطب عالم امکان، حضرت صاحب?الامر،
امان زمین و امام زمان، عجل?الله?تعالی?فرجه، برگزار گردید ;بخشهایی نظیر مراسم سخنرانی، میزگرد، ارایه مقاله نمایش فیلم،
شعرخوانی، موسیقی، نمایشگاه کتاب، عکس، نقاشی، خطاطی، نقاشی خط، آثار جمعی و حلقه ذکر (برگزاري مراسم دعاي ندبه
همراه با شرح و تفسیر و نامه?اي براي موعود را در برداشت. بدین منظور از تمامی اندیشمندان، نویسندگان، هنرمندان،
خوشنویسان، موسیقی?دانان و ادیبانی که در این زمینه اثري خلق کرده?اند، دعوت به عمل آمد تا آثار خود را در بخش مسابقه و
نمایشگاه این جشنواره شرکت دهند. اهداف جشنواره اهداف این جشنواره، که در نوع خود بی?سابقه به شمار می?رفت، عبارت
بود از: - طرح و تعمیق فرهنگ انتظار در جامعه - ;عرضه محصول تلاش نویسندگان، اندیشمندان، هنرمندان و محققان کشور در
توجه به فرهنگ انتظار - ;فراهم آوردن زمینه بهره?مندي هر چه فزونتر از نشانه?هاي هنر اسلامی در جامعه. آثار شرکت داده شده
در این جشنواره با موضوع انتظار در قالب آثار تحقیقی، ترجمه و تالیف و نیز آثار هنري در زمینه موسیقی، نقاشی، خطوط نستعلیق،
شکسته نستعلیق، نسخ، ثلث، نقاشی خط، شعر و مقاله، کتاب، فیلم، عکس و اسلاید بود. این رویداد بزرگ فرهنگی و هنري با پیام
امیدوارم این جشنواره، پیام انتظار را مخصوصا به » : آیۀ?الله مکارم شیرازي افتتاح گردید. در بخشی از پیام مذکور چنین آمده بود
در این جشنواره .« نسل جوان برساند و به آنها بفهماند که انتظار، عاملی قوي و نیرومند براي تقویت و نجات آنها به شمار می?آید
بسیاري از شخصیتهاي برجسته روحانی مسلمان و غیرمسلمان به ایراد سخنرانی پرداختند که ان?شاءالله سعی خواهیم کرد در
شماره?هاي آتی متن کامل این سخنرانیها را از نظر گرامی شما بگذرانیم آنچه در ادامه می?آید گزیده کوتاهی است از مضامین
خداوند ? « میراث » ، سخنرانیهاي برخی از این شخصیتها: آیۀ?الله جوادي آملی: حکومت?حضرت مهدي، علیه?السلام، بر روي زمین
و پیامبران است. کمیتاس قاراخانیان (کشیش جامعه ارامنه ایران): ما به مشترکات مسیحیت و اسلام فکر می?کنیم و سعی می?کنیم
در کنار هم باشیم... آنگاه که نگاهها واحد شود، زمان آن خواهد رسید که حضرت موعود حضور یابند. دکتر سلیمان حکاکیان (از
اندیشمندان کلیمی): انتظار، التیام زخم دردمندان، مستضعفان و بیچارگان و موضوع مشترك آیین کلیمی و اسلام است و مبارزه با
ظلم و شرك، ظهور را نزدیک می?کند. هارون یشایایی (رئیس انجمن کلیمیان ایران): انتظار، اساسا عامل حرکت است. انتظار
عامل پویایی، تحرك، نشاط و به وجود آورنده نگرش مثبت و امید به ظهور ناجی است. سید ساجد نقوي (رهبر شیعیان پاکستان):
جدي?ترین نیاز و ضرورت در حال حاضر، آگاه?سازي جوانان و شناساندن ابعاد شخصیتی حضرت ولی?عصر، علیه?السلام، به
از تاریخ بیست و یکم آبان تا سوم آذر ماه « انتظار » آنان است. همان گونه که اشاره شد، اولین جشنواره بزرگ فرهنگی هنري
برگزار گردید. بر اساس تنوع و گستردگی موضوعات و عناوین طرح شده در برنامه?هاي جشنواره، روزهاي تاریخ مذکور با این
اسامی نامگذاري شد: بیست و یکم آبان: عاشورا، استراتژي انتظار، قیام بیست و دوم آبان: انتظار، غربت، اطاعت بیست و سوم آبان:
دعا، ذکر، استراتژي انتظار بیست و چهارم آبان: انتظار، موعود، قرآن و روایات بیست و پنجم آبان: مصلح جهانی و موعود ادیان
بیست و ششم آبان: مصلح جهانی، عدالت و مستضعفین بیست و هفتم آبان: جوانان، انتظار و یاوران مهدي، عجل?الله?تعالی?فرجه
بیست و هشتم آبان: شعر و ادب فارسی، فراق موعود بیست و نهم آبان: انتظار، هنر و هنرمند سی?ام آبان: انتظار، الگوهاي اجرایی
و تشکیلات اداري اول آذر: مصلح جهانی، صهیونیسم و رویارویی بزرگ عصر ظهور دوم آذر: عصر ظهور، شرایط و انقلاب
جهانی سوم آذر: انتظار، انقلاب اسلامی و دولت کریمه نمایشگاه آثار مکتوب، فروشگاه آثار فرهنگی در کنار حضور جمع کثیري
صفحه 42 از 69
از پیروان ادیان آسمانی (مسیحی، یهودي و زردشتی) رونق ویژه?اي به این جشنواره داده بود. شایان ذکر است این جشنواره بمدت
این مسابقه با همراهی و هماهنگی ? « مسابقه بزرگ در انتظار فرج » دوازده روز در محل فرهنگسراي ارسباران برپا بود. 3- برگزاري
براي همه مشتاقان و علاقه?مندان امام عصر، علیه?السلام، در زندانها و ندامتگاهها به اجرا در آمد. « سازمان امور زندانها » صمیمانه
و ارسال پاسخنامه ویژه مسابقه بود. معاونت پژوهشی سازمان زندانها ? « شناخت زندگی?بخش » موضوع اصلی مسابقه مطالعه کتاب
با در نظر گرفتن جوایزي ویژه و اهداي آن در میان شرکت کنندگان بانی و مشوق اجراي این برنامه فرهنگی بود. 4- چاپ
-6 اهداي بیش از 3000 نسخه از نشریات موعود و .« شوق انتظار » و? « نواي فراق » در 96 صفحه. 5- تولید ااهاي « موعود » ویژه?نامه
شناخت » موعود جوان میان شرکت کنندگان در نماز جمعه تهران و سایر اماکن مذهبی در روز نیمه شعبان. 7- انتشار کتاب
-8 برگزاري جشن میلاد با حضور جمعی از نویسندگان، شاعران و کارکنان و دوستان همراه مؤسسه فرهنگی ? .« زندگی?بخش
موعود در محل مؤسسه. بی?گمان این حضور ناچیز در سایه عنایت?حضرتش ممکن شد و امید آن می?رود با حضور و همراهی
همه مشتاقان اهل ولایت و محبت اهل?بیت نبی?اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، امکان برگزاري جشنواره?هاي بزرگ و بین?المللی
را فراهم آوریم. بر خود فرض می?دانیم از همه کسانی که ما را در این حرکت فرهنگی یاري دادند سپاسگزاري کنیم بویژه از
جناب حجۀ?الاسلام و المسلمین محمدي عراقی، حجۀ?الاسلام معزي (معاونت?سازمان تبلیغات اسلامی)، جناب دکتر میرباقري،
رئیس مرکز ملی جوانان، آقاي خاکبازان (رئیس محترم فرهنگسراي ارسباران)، گروه معارف شبکه دوم صدا و سیماي جمهوري
اسلامی و خدمتگزاران واحدهاي فنی مؤسسه کیهان.
چشمه آیات حسن
رضا بابایی اگر وعده دیدار، هنگام مرگ است، بیا که وقت آن رسیده است. بیا و ببین که اشک انتظار، دامن شب را پر از
شکوفه?هاي آرزومند نسیم کرده است. تنها نه رنگ من، که رنگ شب از این همه غمهاي پریشان پرید. از عمر، زمانی کمتر از
می?جوشی، معماي ما را که تهمت ? « بودن » پژمردن گل در هواي پاییزي مانده است ;بیا! اي یگانه?ترین رازي که در رگهاي
افسانه بر پیشانی دارد، بگشا! ( 1) ما انتظار دستهایی را می?کشیم که نوازشگري را نسیم از او آموخت ;ماه و خورشید به اشارت
وي بالا و پایین می?روند و روز و شب، تفسیر پشت و روي آن?اند. ما وعده دیدار مردي را به دل داده?ایم که مرگ و حیات، در
دو سوي او به خدمت ایستاده?اند. ما با تو بودن را گرچه نیافتیم، بی?تو بودن را نیز برنتافتیم. اي تمام آرزوهاي من! کاش یکی از
آرزوهاي تو ما بودیم. اي نگاهت چشمه آیات حسن! باغ سبز عشق را میوه?اي شیرین?تر از یاد تو نیست. آیینه خورشید، آه تو را
تاب ندارد پیش اشراق تو در پایان اوج، بس ستاره و خورشید که پایین می?ریزند. چشم?آرزو را سرمه?اي شفابخش?تر از خاك
ایستاده است، آیا کفشهاي غیبت را از پا در نمی?آوري؟ هنوز نفس رحمان در ? « اناالله » سهله و سامرا نیست. هنوز درخت موسی به
مدینه سرگردان است، آیا برخاك یمن، غباري از گرد راه نمی?افشانی؟ هنوز کور لال و کر بسیارند، مسیح ظهور را به مداوا
نمی?فرستی؟ هنوز گریه اقبال را تا خنده خوشایندي، راه بسیار است، خضر را فرمان نمی?دهی؟ هنوز در شوره زار یاس، نشانی از
جنگل امید را می?توان کاوید، ایوب را دانه و داس نمی?دهی؟ هنوز در میان گردابهاي گمراهی، موجی از بانگ نجابت?بلند
است، نوح را برکشتی نمی?نشانی؟ از نشیب دره?ها به کوهستان گریختن چه سود؟ از گریه به خنده پرداختن چرا؟ ما را که دستی
نمی?نوازد، نگاهی نمی?خواند، لبهایی نمی?جنبد، چرا دست افشانیم؟ که را نگهبان باشیم؟ چه را آرزومندي کنیم؟ اي آخرین
اشک از چشمه فیض خدا! اولین بهانه ما براي بودن، تویی. آخرین یادگار ما براي بازماندگان، انتظار تو است. کمترین هزینه مرگ،
و امید را سرودن نداریم. ظلمت تردید را آفتاب ? « بودن » در لحظه?هاي غیبت آلود ما است. بیا و ببین که دیگر بها و بهانه?اي براي
تویی ;سرهاي افسرده را باده ناب تویی ;محرومان زمین را رحمت?بی?حساب تویی ;خانه امید را باب تویی ;برآتش هر ناله
صفحه 43 از 69
دلسوخته، آب تویی! اي شادي خاطر اندوه گزاران! مزار عاشقان تو از لاله پوشیده است و جز سواران دشت انتظار، کسی در خاك
آنان بوسه نمی?کارد. دل گرمسوز ما را به نسیم آشنایی دریاب که فردا سوختگانی دگرداري و امروز آتش فراق در جان ما گرفته
است. از آن گاه که صحراي عشق، گرد خیمه تو پاس می?دهد، کوه و دره و هامون یکی شده است و همه در پی صحرا، به نوبت
صف زده?اند. اي اندك و بسیار من! بسی حرف و حدیث هست، و گفتن نمی?توانم، نهفتن نیز. دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین درد نهان?سوز، نهفتن نتوانم تو گرم سخن گفتن و ازجام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم دور از تو من سوخته در
دامن شبها چون شمع سحر، یک مژه خفتن نتوانم ( 2) پی?نوشتها: 1. وجود ما معمایی است?حافظ که تحقیقش فسون است و فسانه
. 2. شفیعی کدکنی، آیینه?اي براي صداها، ص? 26 و 27
حدیث عشق و انتظار
م. یگانه مولایم... بی?یادت پژمرده?ام، و بی?عشقت مرده. مزرع دلم تنها با حضور سبز تو زنده و باطراوت می?شود. و کام جانم
فقط از شیرینی وصل تو پرحلاوت می?گردد. محبوبم! اي همه وجودم! تو خود مگذار فراموشت کنم. آن قدر عوامل غفلت و
و دل به ? « به یاد تو بودن » فراموشی زندگیم را پر کرده ;آن قدر زمینه دلفریبی و گناه زیاد است، و آن قدر به غیر تو مشغولم که
مولایم! شیطان درون، ابلیس .« جهاد اکبر » حضورت سپردن، براستی برایم جهادي بس مشکل گردیده است ;جهادي بزرگ، بل
برون، هوي و هوس، خط بازیها، جناح?بندیها، محبت دنیاي غدار و توجه به اغیار، همه و همه کمند انداخته و دلم را از حریم
یادت بیرون می?کشند. جد بزرگوارت، امیر مؤمنان علی، علیه?السلام، فرمود: زمین، آکنده از دام شیاطین و توطئه?ها و کمینهاي
آنهاست [که در هر قدم و هر نفس ره?پویان کوي ولایت را در دام و کام خود فرو می?کشد] و هیچ کس را از آنها رهایی نباشد،
مگر آنکه به حبل ولایت ما درآویزد، و دامان عنایت ما گیرد. ( 1) اي پدر ( 2) راستین و حقیقی?ام! تو خود مرا و دستم را رها مکن
که شیطان در کمین است و مترصد آن که دستم از دامانت جدا گردد تا مرا از تو برباید، و راه تباهی و سیاهی به رویم گشاید. و
من در این میان، بسان غریقی، دست نیاز به سویت دراز کرده?ام. مولایم! اي آب حیات، اي کشتی نجات ;اي فتادگان را دستگیر،
دستم بگیر و از این گرداب گناه، فراموشی، غفلت و دام شیاطین و ابلیس لعین برون آر. به خدا لحظه?هایی از زندگیم که
بی?یادت می?گذرد، جز خسارت نیست و آن دم که از تو غافل می?گردم، برایم جز اسارت نیست. پس دلبرم! جلوه?اي کن و
دلم ببر تا جاي دیگر نرود. این مرغ وحشی را به تیر غمزه?اي از مژگان سیاهت?بزن تا از بام یادت نپرد و به دام غیر، گرفتار نگردد.
تو را به آنان که در عشقت فانی و ذوب گشته?اند، سوگند! عنایتی کن، و هدایتی! و اشارتی! که زندگی بی?تو سر نکنم، و
تو را سوگند به حضرت دادار، از این یک اشارت !« پروردگار » روزگار بی?یاد تو گلعذار بسر نبرم. اي ولی کردگار! اي مظهر
دریغ مدار!
شعر
ي« مسیحا » رجعت آواي سپیده آید از ناي فلق در برکه خون نشسته سیماي فلق هشدار! که پاید این سحرگاه بسی تا رجعت?بشکوه
فلق سید حسن ثابت محمودي (سهیل) کتاب بهار یار ما در پرده هم خورشیدوار می?درخشد در نگاه روزگار صبح، خطی از
خطوط سرخ اوست آب، نقشی از نگاهش در گذار صخره?ها سختی از او آموختند کوه?ها از صبر او بی?اعتبار نخلها بنشانده در
باغ سحر چشمها بر جاده?ها در انتظار زنگ از آیینه?ها پرداخته صیقل صد آفتابش بر عذار در تقاضاي حضورش، شاهدان در
هواي صبح طالع، اشکبار آه! می?دانم که حجم سبز از اوست خواهد آمد با کتابی از بهار عزیزالله زیادي صبح فرج پرده شب بدرد،
شب بگشایی باقی « خیبر » چهره اگر بگشایی قصه کوتاه شود یکسره، گر بازآیی آفتابی و دل منتظران تشنه توست تا بیایی و در
صفحه 44 از 69
پسر « ام ابیها » عشق تویی، از تو بقا یافته عشق گر نبودي تو، نمی?بود دگر فردایی غم دل را بتوان با تو به یک سفره نشست رافت
است و مقابل ;صف پیل چون خلیل است?یل عرصه، یقین با مایی نشود قامت پیداي تو را پنهان ? « خلیل » یی دست تنهاي « زهرا »
کرد در پس ابر هم اي صبح فرج با مایی عزیزالله زیادي آفتاب آه می?کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا اي کرامت?بهار
در رهت، به انتظار، صف به صف نشسته?اند کاروانی از شهید، کاروانی از بهار اي بهار مهربان! در مسیر کاروان گل بپاش و گل
بپاش، گل بکار و گل بکار بر سرم نمی?کشی دست مهر اگر، مکش تشنه محبتند لاله?هاي داغدار دسته دسته گم شدند
سهره?هاي بی?نشان تشنه تشنه سوختند نخلهاي روزه?دار می?رسد بهار و من بی?شکوفه?ام هنوز آفتاب من، بتاب! مهربان من،
ببار! علیرضا قزوه آرزوي دیدار امام زمان آرزویم همه اینست که بینم رویت جان شیرین بسپارم به خم ابرویت مهر من! چند پس
پرده نهان خواهی بود روز عشاق شد از هجر، سیه چون مویت به تمناي وصال تو دلم خوش باشد واي اگر طی شودم عمر و نبینم
رویت اي امید دل ماه آه که در ظلمت غم جان سپردیم و ندیدیم رخ دلجویت تشنگانیم به دیدار تو اي وادي عشق چه شود گر که
بنوشیم نمی?از جویت گر چه خود اي گل خندان ز نظر پنهانی خرم و تازه بود باغ حیات از بویت آخر اي نور خدا از افق غیب
برآي که بود جشم امید همه دلها سویت از پی حشر عبث رنج?برد اسرافیل تو بیا تا که قیامت کنی از بازویت یک اشارت کن و از
خاك، بن کفر برآر اي که پیوسته به نیروي خدا نیرویت محمدحسین بهجتی (شفق) در انتظار رؤیت?خورشید اي گنج پرعطوفت
دریاها، کی می?بري غبار غم?انگیزي جانم به لب رسید و دلم خون شد، زان ناز و عشوه?ها و شکرریزي در انتظار
رؤیت?خورشیدیم، چشمانمان به کعبه و میخانه کی می?شود نقاب ز رخ شویی، طوفان شور و شوق برانگیزي وقتی که باد بوسه
زیبایی بر چهره شکفته گل می?زد بلبل به عشق و شور و شعف می?خواند، طی شد غروب خسته پاییزي کی می?شود به عشوه و
طنازي، از پشت ابر تیره برون آیی ویران کنی قساوت کسري?ها بر هم زنی حکومت چنگیزي اي ذوالفقار خشم اهورایی، تا کی
در انتظار شکوفایی مستضعفان، اسیر غمت هر دم، باید که شرق و غرب به هم ریزي هر جا که سر زنیم و خبر گیریم، تفتیده است و
منتظر آب است محتاج یک نگاه تو این دنیا، اي آنکه از نگاه تو لبریزي فرهادم و در آتش شیرینم، با تیشه?اي که کوه بلرزاند یا
می?رسم به شهد شکر ریزش، یا جان دهم ز فتنه پرویزي در خلوت غروب چنین گوید، حقدل ز آه و حسرت دیدارت کی با عصا
و آن ید بیضایت، آثار ساحران برون ریزي محمدعلی حقدل جهرمی گل نرگس زلف آشفته کن، آشفتگی عالم بین به شکر خنده
بزن، بندگی آدم بین خال جادو بنگر، خانه دل پرغم بین طاق ابرو بنما، کلبه پر از ماتم بین گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی
رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا خاتم و ملک سلیمان کنون در دستت جام جمشید منور ز دو چشم مستت نفرت و ننگ به اعداي
پلید و پستت دشمنان خوار نمودي تو که ناز شستت گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا مجلس
بزم، مهیاست، تویی بس زیبا دیدن روي تو حقا که بود آب بقا یا اباصالح اگر روي نمایی تو به ما جان فداي تو کنم، نیک پی
نیک لقا گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا دیرگاهی است که ما تشنه دیدار توایم قد رعنا بنما
جمله خریدار توایم گر چه با دست و زبان موجب آزار توایم گل نرگس نظري ما همگی خار توایم گل بستان محمد، تو قدم رنجه
نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا باطل از چهره حق جلوه نماید امروز خر دجال پلیدي بفزاید امروز نعمت و راحت ما را
بزداید امروز در تزویر و ریا باز گشاید امروز گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا ما که آزرده
ایام و هزاران فتن?ایم دست?آموز بلایا شده یار محن?ایم تا تصور ننمایی تو که با خویشتن?ایم گر که فرمان بدهی در ره تو جان
فکنیم گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا تو بغل باز کنی با سر و با جان آییم پاي?کوبان و
سرافشان و غزل?خوان آییم لشکر انس و ملک دشمن شیطان آییم خود نه تنها که همه خیل سواران آییم گل بستان محمد، تو قدم
رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا کوس رسوایی دجال فلک کوفته است رخت افلاس و ریا بر تن او دوخته است گه
فلک کوفته است گاه ملک کوفته است کاخ و بنیاد ستمگر، همگی سوخته است گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه
صفحه 45 از 69
?« سر راحت ننهاده است?سر بالینی » نما، بر سر و چشمم نه پا تو که آشفتگی امت ما می?بینی که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا گر چه ما منتظران واله ? « آخر اي ماه به درد دل ما تسکینی »
و دوریم ز تو تا تصور ننمایی که صبوریم ز تو خیل ما سوختگان پر ز سروریم ز تو یوسف فاطمه ما غرق غروریم ز تو گل بستان
محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا علم شیفتگی بر همه عالم زن سرمه خواب ز چشمان همه بر هم زن سر
به این کلبه طوفان?زده آدم زن دست رد بر سر و بر سینه نامحرم زن گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و
چشمم نه پا یادگاري صنما ز آن گل رخسار بده ساغري ز آن می گل رنگ به احرار بده درس آزادگی حیدر کرار بده درسی از
دین خدا خاطر کفار بده گل بستان محمد، تو قدم رنجه نما قدمی رنجه نما، بر سر و چشمم نه پا هادي خدیور ماه دل?آرا اي زهره
زیبایی، تو کعبه دلهایی بتها به سجود افتد، هر پرده که بگشایی با دست مسیحایی، عطري چو ببخشایی رخساره مریم را، با عشق
بیارایی اي عشق! گوارایی، صهباي مصفایی مست تو بهار آمد، تو هست?بهار آیی در حلقه مینایی، ماهی تو، دل?آرایی صد دیده
به رقص آمد، یک جلوه چو بنمایی یوسف رخ یکتایی، محبوب زلیخایی مجنون تو شد دیده، لیلاي دل مایی در مذهب زیبایی، تو
خال لب بایی یک قطره تلاوت کن، زان کوثر دریایی اي حسن تماشایی، در اوج تمنایی لبیک تو ما را بس، در مشعر تنهایی
معصومه نجفی مطیعی
طاووس باغ- 1
قسمت اول مریم ضمانتی?یار از شدت درد، لبهایش را به دندان گرفت و بزحمت قدم دیگري برداشت. در آن صبح زود، کمتر
هنوز در خنکاي صبح بهاري در خواب بود. به دیوار گلین خانه?اي تکیه داد و ? ،« محله سیفیه » رهگذري از کوچه می?گذشت و
ایستاد تا نفسی تازه کند. پیرمردي از انتهاي کوچه به سویش می?آمد. با دیدن او شادمان شد و وقتی نزدیکش رسید، سلام کرد و
را می?خواهم. او را می?شناسی؟ ? « سید بن طاووس » گفت: پدر جان مسافرم و به کوچه پس کوچه?هاي حله آشنا نیستم. خانه
را نشناسد؟ این کوچه را که تا انتها ? « سید بن طاووس » پیرمرد با خوشرویی جواب سلام جوان را داد و گفت: کیست که در حله
بروي در کوچه سمت چپت اولین خانه، خانه اوست. جوان تشکر کرد و به راه افتاد. طبق نشانی پیرمرد خانه را یافت و در کوچک و
نباید الآن در خواب باشد. سید هنوز در خانه بر سر ? « سید بن طاووس » چوبی آن را به آهستگی زد و با خودش گفت: مردي چون
خادم پیرش که با کاسه?اي شیر و قرصی نان ? « فتح » . سجاده به ذکر و دعاي بعد از نماز صبح مشغول بود که صداي در را شنید
صبحانه سید را به اتاق آورده بود گفت: - این وقت صبح که می?تواند باشد؟ سید سجاده?اش را جمع کرد و کاسه شیر و نان را از
دست او گرفت و گفت: - برو فتح، هر کس که هست?خوب نیست منتظر بماند. فتح رفت و در را باز کرد و با شتاب به اتاق
برگشت و گفت: آقا مرد جوانی بیرون در ایستاده و با شما کار دارد، به نظر می?آمد بیمار باشد. سید با تعجب برخاست و گفت:
نکند فکر کرده من طبیب هستم و اشتباهی آمده باشد؟! فتح با اطمینان خاطر گفت: نه آقا شما را به نام می?شناخت و در حله چه
کسی است که نداند شما که هستید؟ سید از اتاق بیرون رفت. در آستانه در جوانی بلندقد اما تکیده و لاغر ایستاده بود، چهره?اي
رنگ?پریده و رنجور داشت و پیدا بود که از دردي رنج می?برد. سید جلو رفت و دست او را به گرمی در دست گرفت. جوان
سلام کرد و پرسید: سید بن طاووس شما هستید؟ سید پاسخ سلام جوان را داد و گفت: بله من سید بن طاووسم. جوان به چشمان
نافذ و سیماي نورانی سید خیره شد و با خودش گفت: الحق که طاووسی سید!! سید با آنکه محاسنش رو به سفیدي می?رفت
ملاحت?خاصی در چهره?اش موج می?زد. جوان شنیده بود که سادات ابن طاووس را در حله به خاطر زیبایی و ملاحتشان به این
نام، نامیده?اند. سید که متوجه شد جوان سخت?به او خیره شده پرسید: که هستی جوان؟ جوان به خود آمد و با شرم چشم از
هستم، یکی از آبادیهاي اطراف حله. - بیا به ? « هرقل » چشمان گرم سید گرفت و به زمین پیش پاي او دوخت و گفت: - از اهالی
صفحه 46 از 69
اتاق برویم. پیداست از دردي رنج می?بري. بنشین و همه چیز را برایم بگو. جوان خوشحال، دعوت سید را پذیرفت و همراه با او به
اتاق رفت. فتح به اشاره سید کاسه دیگري پر از شیر گرم و تازه با قرص نانی براي مهمان جوان سید آورد. مسافر خسته و گرسنه با
میل و رغبت محبت?سید را پذیرفت. سید پرسید: تو می?دانی من طبیب نیستم؟ جوان لبخندي زد و گفت: بله می?دانم. در حله و
اطراف آن همه شما را می?شناسند. - نگفتی کیستی؟ - اسماعیل بن حسن هرقلی هستم و راه دوري را بزحمت طی کرده?ام تا به
حله و نزد شما رسیده?ام. - مشکلت چیست؟ از چه دردي رنج می?بري؟ و از من چه کاري ساخت است؟ - مدتهاست که روي
ران چپم غده?اي بیرون آمده که هر سال بهار می?ترکد و چرك و خون زیادي از آن بیرون می?زند. درد زیادي دارد و مرا از
همه کارم باز داشته. طبیبی نبوده که به سراغش نرفته باشم. آوازه شما را شنیدم و اینکه از خاندان طاووسی و گره?گشاي مردم.
آمده?ام تا چاره?اي بیندیشی. می?دانم طبیب نیستی اما دلم مرا به سوي تو هدایت کرد. سید بن طاووس آهی کشید و گفت:
کاش طبیب بودم و می?توانستم دردت را درمان کنم. اما دوستانی دارم که اطباي حاذقی هستند. به دیدارشان می?روم و از آنها
می?خواهم تا تو را معاینه کنند و ان?شاءالله درمان شوي. چشمان کم?فروغ اسماعیل درخشید: خدا خیرت بدهد سید می?دانستم
ناامیدم نمی?کنی. - تو اینجا نزد خادم من بمان. من پیش دوستانم می?روم و وقتی توانستم همه آنها را یک جا جمع کنم، به
دنبالت می?آیم و اسبی هم می?آورم تا تو را به نزد آنها ببرم. تا آن وقت استراحت کن و هر چه لازم داشتی به فتح بگو. چشمان
اسماعیل با نگاهی سرشار از قدرشناسی پر از اشک شد: سید می?دانی که من در حله غریبم و محبتت?یک دنیا برایم ارزش دارد.
اما اول صبح مزاحم کارت نشوم. - کاري واجبتر از کمک به خلق خدا هم سراغ داري؟ همین جا باش تا من برگردم. سید با
آرامش از خانه بیرون رفت و اسماعیل در خانه او ماند. با آنکه براي اولین بار به خانه سید بن طاووس آمده بود و او را دیده بود،
حس می?کرد سالهاست که او را می?شناسد و خانه او برایش آشناترین خانه?هاست. اسماعیل در نهایت درد و انتظار به دیوار
تکیه داده بود و سید بن طاووس با جراحان حله حرف می?زد. قلب اسماعیل از شدت دلهره و ترس درد گرفته بود. دلش گواهی
می?داد که خبر خوبی ندارند. موسی، بزرگ طبیبان حله بعد از مشورت با بقیه رو به سید کرد و گفت: - سید بن طاووس، امیدي
به بهبودي این جوان نیست. همه ما او را به دقت معاینه کردیم. این غده در جایی رشد کرده که اگر عمل شود به احتمال قوي
می?میرد. هیچکدام از ما این مسؤولیت را نمی?پذیریم که او را عمل کنیم. سید با نگرانی گفت: - تکلیف این جوان با این همه
دردي که می?کشد چیست؟ موسی سر تکان داد و گفت: کاري از دست ما ساخته نیست. عمل کردن او مساوي با مرگ اوست نه
بهبود او. سید بناچار از جا برخاست. موسی و همه طبیبان و جراحان حله که همگی به احترام سید دور هم جمع شده بودند او را تا
جلوي در بدرقه کردند. اسماعیل که بعد از معاینه بیرون در منتظر نتیجه مشورت اطبا مانده بود با دیدن سید جلو آمد. از چهره
گرفته او فهمید که نتیجه?اي نگرفته است. با اضطراب گفت: خیر است؟! سید سرش را پایین انداخت تا چشمش به چشمان منتظر و
نگران اسماعیل نیفتد و آهسته گفت: - حتما خیر است. اسماعیل در نهایت اضطراب پرسید: چه شد؟ سید آهی کشید و گفت:
نظرشان این است که عمل کردن پایت?خطرناك است. اما ناامید مشو. من قصد دارم بزودي به بغداد بروم. تو هم با من بیا تا با هم
پیش دوستان طبیبم در بغداد برویم. شاید آنها بتوانند تو را معالجه کنند. دل اسماعیل فرو ریخت و با صدایی لرزان گفت: یعنی
پزشکان حله نمی?توانند کاري بکنند؟ - حتما خیرت در این است. حرف من را گوش کن و بیا به بغداد برویم. - هر چه تو بگویی
سید، ولی با این درد چه کنم؟ - بر خدا توکل کن. اسماعیل درمانده سر بر شانه سید گذاشت و به صدایی بلند گریه کرد. سید با
دو دست?شانه?هاي او را گرفت اما هر چه کرد حرفی براي تسلی خاطر او بزند نتوانست. بغضی که راه گلویش را بسته بود امانش
نداد. تا به حال هیچوقت پیش نیامده بود همه اطبا و جراحان بغداد یک جا دور هم جمع شوند. اما به حرمت?سید بن طاووس با
همه مشغله?هایشان دعوت او را پذیرفتند و در خانه بزرگ طبیبان بغداد احمد بن یونس جمع شدند. اسماعیل در حالی که از دلهره
می?لرزید و پیشانی?اش خیس عرق شده بود، نشسته بود. سید هم کنارش نشسته بود و براي تسلی دلش، دستش را محکم در
صفحه 47 از 69
دست گرفته بود. یک یک اطبا غده را معاینه کردند. نگاه معنی?داري بین آنها رد و بدل شد و دل اسماعیل از این نگاهها فرو
ریخت. سید با نگاهش به دلداري می?داد. احمد سکوت سنگین و دلهره?آور اتاق را شکست و گفت: سید عمل این غده کار
بسیار خطرناکی است. همه سر تکان دادند و حرف او را تایید کردند. احمد ادامه داد: نظر همکاران ما در حله کاملا درست است.
اگر عمل کنیم به احتمال قوي می?میرد... قلب اسماعیل از کلام آخر طبیب بغدادي از جا کنده شد. عرق سردي بر پیشانی?اش
نشست. بزحمت دهان خشک و تلخش را گشود: اگر عمل کنم می?میرم، اگر عمل هم نکنم که باید زجر بکشم... پس من چه
باید بکنم؟ همه سر تکان دادند. هیچکس براي این سؤال توام با درماندگی اسماعیل پاسخی نداشت. با سکوت سنگین اطبا،
اسماعیل حس کرد دهانش از قبل هم خشکتر و تلختر شده. سید که درماندگی اسماعیل را دید کمک کرد تا او بلند شود. با هم از
خانه احمد بیرون رفتند. طاقت اسماعیل تمام شد. چشمانش پر از اشک شد و گفت: - دیدي سید چقدر راحت جوابم کردند؟ من
با این وضع چطور زندگی کنم؟ این درد روزگار مرا سیاه کرده. جوانی?ام را تباه کرده. همیشه لباس من غرق خون و چرك است.
سید سعی کرد او را دلداري بدهد: خدا عبادت تو را با همین نجاست و آلودگی هم قبول می?کند. اگر بر این درد صبر کنی خدا
به او اجر می?دهد. - می?گویی چه کنم؟ - متوسل به امام عصر بشو تا تو را شفا عنایت کنند. شدت گریه اسماعیل بیشتر شد. نام
امام عصر دلش را روشن کرد. با پشت دست اشکهایش را پاك کرد و گفت: پس من در همین جا از تو جدا می?شوم و به سامرا
می?روم. - می?خواهی تو را تا سامرا همراهی کنم؟ - نه تو به حله برگرد. همین که تا اینجا این همه زحمت کشیده?اي
سپاسگزارت هستم. همدیگر را در آغوش گرفتند و سید صورت تکیده و اشک?آلود اسماعیل را بوسید و برایش دعا کرد و از هم
جدا شوند تا اسماعیل راهی سامرا و سید راهی حله شود. دل اسماعیل مثل ظرفی بلورین که ناگهان سنگی سخت محکم بر آن فرود
زندگی می?کرد و بی?کس و بی?پناه با ? « هرقل » آید هزار هزار تکه شده بود. شکسته بود. شکسته?تر از آن زمانی که در قریه
دردش می?ساخت. پدرش سالهایش مرده بود و مادرش را هم سال گذشته از دست داده بود. نه خواهر و برادري داشت و نه
آشنایی و حالا که از همه جراحان و طبیبان حله و بغداد هم ناامید شده بود احساس تنهایی و بی?کسی بیشتر آزارش می?داد و
حس می?کرد درد غده پایش هم شدیدتر شده. بزحمت زخمش را پاکیزه کرد و به حرم امام هادي و امام عسکري، علیهماالسلام،
رفت و بعد از زیارت به سرداب مطهر حضرت صاحب?الامر، علیه?السلام، رفت تا شب را در آنجا بماند. از پله?ها پایین رفت و
شمعی را روشن کرد. یک گوشه نشست و سرش را به دیوار تکیه داد و بی?آنکه حتی لحظه?اي خواب بر او غلبه کند تمام شب را
اشک ریخت و ناله کرد و در اوج ناامیدي هر لحظه انتظار می?کشید تا سرداب مطهر روشن شود و حضرت به سراغش بیاید و او را
را دیده?اند قصه که نیست... شب به « او » از این همه درد و رنج و غربت نجات دهد. مرتب با خودش ناله می?کرد: این همه که
سپیده پیوند خورد و چشمان اسماعیل دیگر از شدت گریه باز نمی?شد. به هر زحمت?بود نماز صبحش را به نماز شب پیوند داد و
با دلی شکسته و ناامید از سرداب بیرون آمد. این آخرین نقطه امیدي بود که سراغ داشت. درد و ناامیدي امانش را بریده بود. از
سرداب به طرف دجله به راه افتاد. زخم پایش دوباره پر از خون شده و لباسش را آلوده کرده بود. دلش نمی?خواست مردم سامرا
او را با این وضع آشفته و نابسامان بینند. به سمت?خارج شهر به راه افتاد تا در دجله زخمش را شستشو دهد. همانطور که
می?رفت. اشک می?ریخت و با خودش حرف می?زد. در آن صبح بهاري جز آن مسافر غریب و دردمند هیچکس کنار دجله
نبود. اسماعیل در پناه نیزارهاي کنار ساحل زخمش را شست و غسل کرد و ظرفی را که همراه داشت پر از آب کرد و برخاست. در
را نمی?دید. تصمیم گرفت دوباره به حرم امام هادي و امام عسکري، علیهماالسلام، برود. ? « هرقل » خودش توان رفتن به سمت
حس می?کرد هیچ پناهی جز آغوش گرم حرم ندارد. در امتداد دجله در کنار نیزارهایی که با نسیم صبح آرام تکان می?خوردند
به راه افتاد. تا رسیدن به آبادي شهر و حرمین راهی بود که رفتنش براي اسماعیل که تمام شب بیدار مانده بود و درد کشیده بود،
راه سخت و طولانی بود. بزحمت قدم برمی?داشت که ناگهان از دور چهار نفر اسب?سوار را دید که به سویش می?آیند. با
صفحه 48 از 69
خودش اندیشید: - اطراف سامرا سادات و اشراف خانه دارند. این چهار نفر هم حتما از سادات سامرا هستند. وقتی دید اسبها
بسرعت?به او نزدیک می?شوند، خودش را کنار کشید تا چهار سوار عبور کنند. اما وقتی به او رسیدند و کاملا نزدیک شدند، هر
چهار نفر افسار اسبهایشان را کشیدند و ایستادند. دو نفرشان جوان بودند و شمشیر به کمر بسته بود و یکی از آنها پیرمردي بود که
نیزه?اي در دست داشت و چهارمین نفرشان مرد خوش?سیمایی بود که شمشیري به کمر داشت و نیزه?اي به دست گرفته بود و
دستاري سفید بر سر پیچیده بود. دو جوان در طرف چپ آن مرد ایستاده بودند و پیرمرد طرف راست او. مردي که نیزه در دست
داشت، سرنیزه را در زمین فرو کرد و هر چهار نفر به اسماعیل سلام کردند. اسماعیل جواب داد. مرد خوش?سیما فرمود: - فردا از
اینجا می?روي؟ - بله آقا. - جلوتر بیا تا زخمت را ببینم. اسماعیل در دل با خودش گفت: اینها که اهل بادیه هستند از نجاست
پرهیزي ندارند. من هم تازه غسل کرده?ام و لباسهایم هنوز خیس است. اگر دستشان را به لباس من نمی?زدند بهتر بود. هنوز
اسماعیل با همین فکر کلنجار می?رفت که مرد روي زین اسب خم شد و دست اسماعیل را گرفت و به طرف خودش کشید و
دستش را روي زخم گذاشت و فشار داد. اسماعیل از درد لبش را به دندان گرفت ولی حرفی نزد. مرد دستش را برداشت و روي
زین نشست. پیرمرد رو به اسماعیل لبخندي زد و گفت: - رستگار شدي اسماعیل. اسماعیل آهسته گفت: شما رستگارید. و از دلش
گذشت: تو اسم مرا از کجا می?دانی؟ پیرمرد نگاهی به مرد خوش?سیما و نگاهی به اسماعیل انداخت و گفت: رستگار و خلاص
است. با شنیدن کلام پیرمرد، رعشه?اي سراپاي وجود اسماعیل را لرزاند. حس کرد صورتش گر ? « امام زمان » شدي. این آقا
گرفت. قدمی به جلو گذاشت. پا و رکاب حضرت را محکم گرفت و بوسید. هر چهار سوار اسبهایشان را به راه انداختند. اسماعیل
با همه قدرت به دنبال آنها دوید. حضرت فرمود: برگرد. اسماعیل فریاد زد: من هرگز از شما جدا نمی?شوم. باز حضرت فرمود:
برگرد. مصلحت تو در برگشتن است. اسماعیل نالید: من هرگز از شما جدا نمی?شوم. پیرمرد صدایش را بلند کرد و گفت:
اسماعیل شرم نمی?کنی، امام زمانت دو بار به تو فرمودند برگرد و تو اطاعت نکردي؟ زانوهایش سست?شد. ایستاد. آنها چند قدم
دیگر هم دور شدند. اسماعیل از ته دل فریاد زد: آقا... حضرت دهانه اسبشان را گرفتند و ایستادند. قلب اسماعیل از شدت هیجان
بود. ? « امام زمان » در حال ایستادن بود. اینکه پیش رویش ایستاده بود و با شنیدن فریاد و گریه او برگشته و به او نگاه می?کرد
اسماعیل ناباورانه چشم در چشمان مهربان حضرت دوخت و اشک تمام صورتش را پر کرد. حضرت فرمود: - وقتی به بغداد
علی » مستنصر، خلیفه عباسی تو را می?طلبد و به تو عطایی می?دهد، از او قبول نکن. به فرزندم رضی بگو که نامه?اي به » رسیدي
اسماعیل پلک زد تا قطره?هاي اشک از «. درباره تو بنویسد و من به او سفارش می?کنم که هر چه بخواهی به تو بدهد ? « بن عوض
چشمانش فرو چکد و بتواند امام زمان را یک بار دیگر ببیند. سخنان حضرت را شنید. حضرت رو برگرداند و با همراهانش به راه
افتاد و لحظه?اي نگذشت که از نظر اسماعیل دور شدند و در ساحل دجله جز اسماعیل، نسیم، نیزار، آب و آسمان چیز دیگري
نبود. هیچکس در آن نزدیکی نبود. اسماعیل کنار ساحل به زانو فرود آمد و با همه وجودش فریاد زد و به صداي بلند گریه کرد.
شدت فراق و اندوه بر قلبش به حدي چنگ زده بود که حس می?کرد هر لحظه از کار می?افتد. به سجده بر خاك ساحل افتاد.
شانه?هایش از شدت گریه تکان می?خورد. بلند می?شد سر به آسمان بلند می?کرد و با همه وجودش فریاد می?زد و دوباره از
شدت گریه به سجده بر خاك می?افتاد. خودش و دردش را از یاد برده بود. اصلا یادش رفته بود تمام دیشب در سرداب مبارك از
حضرت چه خواسته بود و حال حضرت چطور او را شفا داده بود. اصلا جسم خاکی?اش را از یاد برده بود... احساسی داشت که
گریه هم در تسکین آن چاره?ساز نبود. آفتاب کاملا روي دجله پهن شده بود. نفهمید چه مدت اشک ریخته و در آن خلوت
خارج شهر و کنار دجله فریاد زده. مثل کسی که از خوابی شیرین بیدارش کرده باشند، ناباورانه از جا بلند شد. اما خواب نبود، بیدار
بیدار بود. به طرف سامرا به راه افتاد. از آن همه درد و رنج در راه رفتن اثري نبود. اما هنوز متوجه درد و پایش نشده بود. به شهر
که نزدیک شد، عده?اي از باغداران و کشاورزان خارج شهر او را دیدند که پریشان و آشفته?مو با چشمانی اشک?آلود آهسته و
صفحه 49 از 69
سر به زیر پیش می?آید. به طرفش دویدند. پیرمردي هراسان بازوي او را گرفت و گفت: - این?چه حال و روزي?است جوان؟ و
آن دیگري پرسید: چه بلایی به سرت آمده؟ با کسی دعوا کرده?اي؟ اسماعیل بزحمت گفت: نه... نه... چهار سوار را دیدم که...
شما بگویید آنها که بودند؟ پیرمرد گفت: ممکن است از سادات و بزرگان سامرا باشند. اسماعیل نالید: نه آنها از بزرگان سامرا
نبودند. یکی از آنها حضرت صاحب?الامر بود. همه با تعجب به هم نگاه کردند: اسماعیل را دوره کردند تا همه ماجرا را بگوید:
پیرمرد پرسید: - زخمت را به او نشان دادي؟ اسماعیل گفت: بدون آنکه من حرفی بزنم او خودش زخم را دید و آن را فشار داد،
درد هم گرفت. پیرمرد با تعجب روي زخم اسماعیل را باز کرد. ماجراي درد اسماعیل و شوراي اطباي بغداد و حله را همه
می?دانستند و همه شنیده بودند که عمل اسماعیل مرگ او را به همراه دارد. اما وقتی روي زخم را باز کردند اثري از آن نبود.
اسماعیل تازه متوجه شد. خودش هم تعجب کرد. به شک افتاد که پاي راستش بود یا پاي چپش. پاي دیگرش را هم نگاه کرد.
اثري از زخم نبود. مردم که متوجه شدند بر سر و رویش بوسه زدند و فریاد شوق از همه برخاست و لحظاتی نگذشت که فریاد
همهمه آنان بقیه مردم شهر را متوجه کرد و همه دست از کار کشیدند و دور اسماعیل جمع شدند. ناظر بین?النهرین که مامور
خلیفه در سامرا بود از پنجره اتاقش متوجه ازدحام جمعیت و فریادهاي شوق و شادي آنها شد. دست از کار کشید و با شتاب به
سراغ اسبش رفت و سوار شد و خود را به جمعیت که جلوي دروازه شهر جمع شده بودند رساند. مردم با دیدن او کنار کشیدند.
ناظر دهانه اسبش را گرفت و فریاد زد: - اینجا چه خبر شده؟ مردي از میان جمعیت?به صداي بلند جواب داد: صاحب?الامر
اسماعیل هرقلی را شفا داده است. ناظر ماجراي بیماري اسماعیل را شنیده بود. صدا زد: اسماعیل کدام یک از شماست؟ اسماعیل
دست?بلند کرد و گفت: من هستم. ناظر از اسب فرود آمد. جلو رفت و ماجرا را پرسید. مردم بشدت به هیجان آمده بودند و هر
کس حرفی می?زد. ناظر فریاد زد: آرام باشید. باید دقیقا ماجرا را خود اسماعیل بگوید تا براي خلیفه در بغداد گزارش کنم.
اسماعیل جلو رفت. ناظر با نهایت دقت جزئیات ماجرا را پرسید، حتی از لباس و ظاهر چهره سواران هم سؤال کرد و وقتی در جریان
همه چیز قرار گرفت?با شتاب سوار بر اسب به محل کارش برگشت تا همانطور که گفته بود ماجرا را دقیقا براي خلیفه بنویسد. هر
لحظه بر تعداد جمعیت اضافه می?شد و اسماعیل در حلقه مردم امکان هیچ حرکتی را نداشت. پیرمردي که براي اولین بار او را بعد
از شفایافتن دیده بود و بیش از بقیه متوجه حال روحی و نیاز او به آرامش بود، بزحمت از بین جمعیت او را خلاص کرد و به
خانه?اش برد. اسماعیل که بشدت نیاز به سکوت و آرامش داشت محبت پیرمرد را از جان و دل پذیرفت و با او به خانه?اش رفت.
پیرمرد وسایل راحتی او را فراهم کرد تا شب را در سامرا مهمان او باشد و فردا به بغداد برود. شب اما خواب از چشمان اسماعیل
رفته بود. به شب قبل می?اندیشید و به ساعات طولانی و بدون پایانی که در سرداب مطهر اشک ریخته بود و امام زمان،
علیه?السلام، را صدا کرده بود. با همه رنجی که کشیده بود، دلش می?خواست زمان به عقب برگردد و صبح دوباره با همان
صفایش تکرار شود. یاد چهره و کلام مهربان حضرت، لحظه?اي از خاطرش دور نمی?شد. بی?اختیار بلند می?شد میان بستر
می?نشست و با دست روي پایش جاي زخم دست می?کشید و اشک می?ریخت. زخمی که تا همین امروز صبح غرق خون و
چرك بود و چند سال او عاصی کرده بود و حالا اثري از آن نبود. اما آنچه بیش از یاد آن بیماري و شفا دل او را آتش می?زد، یاد
نام دیگر سید بن طاووس رضی?الدین است. .× : چشمانی بود که دیده بود و صدایی که شنیده بود... ادامه دارد پی?نوشت
یک کتاب در یک مقاله
نام کتاب: سیماي امام مهدي، علیه?السلام، در شعر عربی مؤلف: دکتر حسن عبداللهی به کوشش: مرکز مطالعات و تحقیقات
صاحب?الزمان، علیه?السلام ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران نوبت و تاریخ چاپ: اول - نیمه شعبان? 1419 قیمت: 1200
تومان قرآن کریم ضمن آیاتی شاعران را به دو دسته تقسیم می?کند: الشعراء یتبعهم الغاون و... الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات...
صفحه 50 از 69
1) از این تاریخ به بعد است که شاعران هم همانند مجاهدان جهادگر و پاسداران مکتب در صف مبارزه با شرك و کفر و ترویج )
احکام الهی وارد میدان می?شوند و در موقعیتهاي مختلفی که نیاز به وجود آنها است?به ایفاء نقش می?پردازند. در جنگها از
طریق سرودن اشعار حماسی به تشویق و تهییج احساسات سربازان جبهه اسلام و در مجالس مناظره و مباحثات اعتقادي و علمی از
طریق سرودن اشعار علمی و حکمی و همینطور در دورانی که خفقان ناشی از حاکمیت طواغیت?بر جوامع اسلامی سایه می?افکند
با استفاده از ظرائف و هنر ورزیهاي شاعرانه واقعیاتی را که حاکمان مانع از نقل آنها می?شدند به آیندگان منتقل می?کردند و
بدینگونه از تحریف تاریخ جلوگیري به عمل می?آوردند و... در استمرار چنین رسالتی است که شاعران متعهد بوسیله اشعار خود
ضمن اظهار ارادت به ساحت مقدس اهل?بیت، علیهم?السلام، به تبیین اصل امامت و تشریح عملکرد و ویژگی برنامه?هاي تک
تک ائمه اطهار، علیهم?السلام، می?پردازند نتیجه این همه تلاش آنست که اگر کسی بخواهد مجموعه اشعار موجود در یک زمینه
کتاب سیماي امام مهدي?علیه » خاص از معارف اسلامی و گردآوري نماید بدون اغراق چندین دیوان مفصل می?شود. مؤلف
این اثر را با هدف ارائه تصویري هر چند ناچیز از شعر شاعرانی که به زبان عربی عشق و علاقه خود را ? « السلام در آئینه شعر عربی
به حضرت امام زمان، علیه?السلام، ابراز نموده?اند در قالب چهار فصل تنظیم و ارائه کرده است. فصل اول که با عنوان نوید ولایت
مهدي در اندیشه بشري مشخص شده است ;به بشارتهاي کتب پیشینیان در خصوص امام زمان، علیه?السلام، و بررسی مساله مهدي
موعود در کتب اهل سنت و نمونه?اي از اشعار علما و شعراي اهل سنت نظیر ابن ابی الحدید - محی الدین عربی و صدر الدین
به معرفی شعر شاعران و شخصیتهاي بزرگ ? « طلوع خورشید ولایت قبل از ولادت » قونوي و... اختصاص دارد. در فصل دوم یعنی
اسلامی که سالها قبل از ولادت مهدي موعود، علیه?السلام، می?زیسته?اند پرداخته شده است. نمونه?اي از اشعار منسوب به
حضرت علی، علیه?السلام، و امام صادق، علیه?السلام، و امام رضا، علیه?السلام، بهمراه شعر اعرانی چون کمیت?بن زید اسدي -
?« تجلی خورشید ولایت?بعد از ولادت » سید حمیري - دعبل بن علی خزاعی و... در این فصل آمده است. در فصل سوم یعنی
گزیده?اي از اشعار شخصیتهایی چون: شیخ بهائی، بهاءالدین اربلی، سیدحیدر حلی، سیدجعفر حلی، کمپانی، کاشف الغطاء،
سیدمحسن امین و... بهمراه معرفی و نقد و بررسی چندین ارجوزه و قصیده مفصل به چشم می?خورد. فصل چهارم که آخرین
به بررسی مهمترین مضامین ارائه شده در اشعار نظیر: فلسفه غیبت; ? « درونمایه?هاي شعري مهدوي » فصل کتاب است تحت عنوان
فایده امام غائب ;القاب و اسامی حضرت مهدي، علیه?السلام، و علائم ظهور و... اختصاص دارد. سخن آخر آنکه این رساله که
پایان نامه دکتري مؤلف در رشته زبان و ادبیان عربی است تحت اشراف آقایان دکتر سیدعلی مدرس موسوي بهبهانی، دکتر سید
امیر محمود انوار و دکتر ابراهیم دیباجی در سیصدوهشتاد و چهار صفحه تنظیم و با همکاري مرکز مطالعات و تحقیقات صاحب
الزمان، علیه?السلام، و واحد انتشارات مسجد مقدس جمکران به چاپ رسیده?است. پی?نوشتها: . سوره شعراء ( 26 )، آیه 224 تا
پایان.
در مطبوعات